آزرا که به عنوان یک معلم خصوصی ظاهر می شود، مخفیانه دانش آموزان را برای دستیابی به اهداف زندگی و عشق آموزش می دهد...
مونا زن جوانی است که در یک پرورشگاه بزرگ شده است. او برای روزنامه اینترنتی کار می کند و اخیراً از موارد آتش زدن خانه در مناطق مختلف استانبول گزارش می دهد. یک روز که به سراغ خبر آتش سوزی می رود، با خبرنگار عکاس یاکوپ مواجه می شوند. مونا که از اخبار برمی گردد می بیند که صاحب خانه که از قبل با او درگیر است وسایلش را جلوی در گذاشته و حالا بی خانمان است. از آنجایی که دوست او از یتیم خانه و اکنون یک افسر پلیس، لیلا، در یک ماموریت مخفی است، او باید به عنوان یک راه حل موقت پیشنهاد آشنای جدیدش یاکوپ را برای مستاجر شدن در خانه اش بپذیرد. با این حال، در اولین روزی که مونا به آپارتمان نقل مکان می کند، متوجه می شود که اتفاقات عجیبی در آپارتمان یووا در حال وقوع است.
هازیران برای شغلی که زمان زیادیه خواستارشه با رئیسش ملاقات میکنه. رئیسش هم شرط میذاره که برای گرفتن ترفیع باید مرد بداخلاقی که در جزیره زندگی میکنه و زمینشو نمیفروشه رو راضی کنه و ازش آتو بگیره. هازیران وقتی به جزیره و به اون زمین میره با پویراز آشنا میشه و پویراز هم که فکر میکنه اون توریسته از کارخانه بیرون میندازتش و از همون اول با هم لج میکنند. هازیران اطلاعاتی که رئیسش میخواسته رو پیدا میکنه و وقتی میخواد برگرده استانبول به صورت ناگهانی با خاله اش که سالها ندیدتش روبرو میشه و از کشتی جا میمونه و مجبور میشه تو جزیره بمونه و بدون اینکه متوجه بشه خودشو در حال شرکت کردن در مسابقه رقص همراه پویراز میبینه و میفهمه که رئیسش در مورد پویراز بهش اشتباه گفته و ناخواسته به پویراز ضرر رسونده. هازیران که قصد داره اشتباهشو جبران کنه میره پیش پویراز و بهش پیشنهادی میده…