این داستان ناگوار ماجرای دو برادر را روایت میکند که برای پرداخت بدهی خود به رباخوار از عمویشان پول قرض میگیرند، اما غافل از آنکه پولها تقلبی است.
در تابستان 1985، هاکان و گایی قصد دارند قبل از ترک استانبول، یک نوار موسیقی را به دوستشان سلن برگردانند. اما در راه، اتفاقاتی میافتد که باعث میشود همه چیز طبق برنامه پیش نرود..
"قدرت" که همیشه با قانون و برنامه زندگی کرده، به وسیله تجربه اتفاقات شگفت آور نظم زندگیش بهم میخورد. او سوار ماشینش که خیلی دوستش میدارد شده و به طرف آنتپ روانه میشود. در طی این مسیر بلایی نیست که سر "قدرت" و ماشینش نیاید. او پس از طی کردن صدها کیلومتر هم ارزش دوستی را کشف خواهد کرد و هم لذت زندگی بدون قانون و برنامه را خواهد چشید...
اواخر قرن نوزدهم، اسکندریه. دو خانواده سنتی ترک که رقیب یکدیگر به حساب می آیند، در حال رقابت برای به دست آوردن دختری زیبا هستند. هر خانواده ای که برنده شود، یکی از مردانش می تواند با دختر زیبای "بی"، یعنی "لیلا" ازدواج کند...