ناکلز سفری خنده دار و پر اکشن برای کشف خود را آغاز می کند زیرا موافقت می کند وید را به عنوان دستیار خود آموزش دهد و راه های جنگجوی اکیدنا را به او آموزش دهد.
با الهام از زندگی خارق العاده جولیا چایلد و نمایش او سرآشپز فرانسوی، که اساسا تلویزیون غذا را اختراع کرد.
با زیرنویس چسبیده
دوست خیالی یک زن بالغ از دوران کودکی، دوباره در سن بزرگسالی برگشته و به او توصیه هایی درباه ازدواج می دهد...
داستان سریال درباره زنی است به نام "آلیشیا فلاریک" که همسر سیاستمداریست که به دلیل ارتباط نامشروع و سوء استفاده از مقام دولتی به زندان می افتد."آلیشیا" که سالهاست بعد از ازدواج فعالیت حقوقی نداشته به دلیل مشکلات مالی بعد از حدود ده سال دوباره شغل وکالت را در یک شرکت حقوقی پی میگیرد. او که سالهاست که از وکالت فاصله گرفته و به بزرگ کردن فرزندان وزندگی به عنوان یک زن خانه دار خو گرفته، در محیط کار با استقبال گرمیمواجه نمی شود، از طرفی باید صحبتهای در گوشی همکاران را در مورد شوهر خودکه یکی از سیستمداران بزرگ شهر بود ولی امروز مایه خجالت "آلیشیا" وفرزندانش شده را تحمل کند. تصویری که از "آلیشیا" با بازی فوق العاده"جولیانا مارگیولس" داده می شود ، نه شبیه همسری به مانند "هیلاریکلینتون" است که در دوران اتهامات شدید و شکننده به شوهرش همچون صخره ایدر مقابل همه اتهامات به نفع شوهرش مقاومت کرد و نه همسری که شوهر خود راکاملا به فراموشی بسپارد و زندگی تازه ای را شروع کند...
یک معلم کودکستان چهل ساله برای تغییر حال و هوای زندگی اش تصمیم می گیرد رابطه عاشقانه جدیدی را آغاز کند...
اقتباسی از رمان بدن های پست اثر اولین وو، نگاهی به زندگی یک رمان نویس جوان، معشوق احتمالی او و تعدادی از جوانانی است که لندن را در دهه 1930 زیبا کردند...
نيويورک، زمان حال. «جري فالک» (بيگز) و «ديويد دابل» (آلن)، زوج نويسنده ي ناشي و بي تجربه ي قطعات کميک هستد. البته «فالک»، بيست و خرده اي ساله، آتيه ي خوشي پيش رو دارد حال آن که «دابل»، شصيت و خرده اي ساله، هنوز اجبارا به کار تدريس اش در يکي از مدارس نيوجرزي چسبيده است...
فیلم در مورد یک زن آمریکایی است که خواهرش را که با مردی فرانسوی ازدواج کرده، در پاریس ملاقات می کند. کلیت فیلم به مقایسه رسوم و رفتارهای امریکایی و فرانسوی می پردازد...
با زیرنویس چسبیده
یک گزارشگر (آنجلینا جولی) با مردی بی خانمان مصاحبه می کند، مردی که به او می گوید که زندگی اش بی معنی است و او به زودی خواهد مرد...