"هنریک ولگر" کارگردان آرام و متفکر تئاتر معمولا پس از تمرینات در سالن می ماند تا فکر کرده و طرح نمایش را آماده کند. یک روز "آنا" در جستجوی یک دستبند باز می گردد. او درباره نفرتش از مادر خود که از دنیا رفته می گوید، بازیگری الکلی که عشق و ستاره "ولگر" بوده است...
با زیرنویس چسبیده
«فانی» (آلوین) و «الکساندر» (گوو) زندگی خوش و آرامی را با مادر و پدرشان، «اسکار» (ادوال) و «امیلی اکدال» (فرولینگ)، که در کار تیاتر هستند، می گذرانند. با مرگ پدر در اثر سکته ی قلبی و بعدتر ازدواج «امیلی» با یک کشیش خشک و مقرراتی به نام «اسقف ورگروس» (مالمسیو)، بچه ها آزادی و نشاط شان را از دست می دهند.
دکتر "جنی ایساکسون" روانپزشکی است که با یک روانپزشک دیگر ازدواج کرده. آنها هر دو در کار خود موفق هستند اما به آرامی او دچار مشکلات روانی می شود. "جنی" توسط تصاویر و احساساتی از گذشته خود مورد تهاجم قرار می گیرد و در نهایت از کار می افتد...