داستان یک بازیگر آسیایی-آمریکایی است که با نقش های کلیشه ای، چه در محل کار و چه در زندگی شخصی خود مبارزه می کند.
رویای شیمیدان شدن الیزابت زات که در اوایل دهه 1960 اتفاق میافتد، زمانی که خود را باردار، تنها میبیند و از آزمایشگاهش اخراج میشود، متوقف میشود.
جو می خواهد از طریق یوتیوب خود را به مردم معرفی کند و به شهرت اینترنتی دست یابد. اما زمانی که او باب، یک قاتل خونسرد را استخدام می کند تا کمکش کند، همه چیز یکباره از بین می رود...
مرد کلاهبرداری به نام "ماریوس جوسیپوویک" به خاطر نپرداختن بدهیاش به تبهکاری خطرناک در حال فرار است. او برای بدست آوردن سرپناهی امن خود را به عنوان "پیت"، زندانی همبندش جا میزند و به خانوادهی مادری از هم پاشیدهی پیت میپیوندد. خانوادهای پر هیجان و نامتعارف که ممکن است پای او را به خطراتی باز کنند که سعی در فرار از آن را دارد و شاید در این مسیر بتواند صاحب خانوادهای مهربان شود که تابحال هرگز مزه آنرا نچشیده...
"زوئی" دختر خانواده "گری استون" از ساکنان سیاره "کاپریکا" تنها شخصی از افراد خانواده است که به خدای یکتا اعتقاد دارد. او تصمیم دارد که به همراه همکلاسی هایش "لیسی" و "بن" به سرزمین "جمنون" فرار کند و فکر میکند که زندگی جدیدی در آنجا در انتظار اوست. او دختر بسیار باهوشی است و توانسته شبیه یا آواتار خود را بسازد. او آواتار خود را در کلوپ مجازی رها میکند و همراه دوستانش سوار قطار هوایی که به سمت "جمنون" میرود میشود. البته "لیسی" به همراه آنها نمیرود. "بن" طی یک ماجرای تروریستی قطار را منفجر میکند و "زویی" و جمعی از مردم در این حادثه تروریستی کشته میشوند. "لیسی" تنها کسی است که در مورد آواتار "زوئی" میداند. او از عینک دنیای مجازی استفاده میکند و به دیدار آواتار "زویی" میرود. آقای "گری استون" ، پدر "زویی" که یک مهندس روباتیک است به این ماجرا پی میبرد و "لیسی" را وادار میکند که او را پیش آواتار "زوئی" ببرد.
این سریال درباره سه خواهر است که دارای نیروهال جادویی هستن و با استفاده از نیروهای فوق العاده خود به جنگ با نیروهای شیطانی و پلیدی می پردازند...