3 سال است که در رم باران نباریده است. مقررات و آداب و رسوم تغییر می کند زیرا گروهی از شخصیت های در هم تنیده با کمبود آب سروکار دارند...
با زیرنویس چسبیده
سزار یکی از شهرهای لاتین دستور داد فرزندان خواهرزاده اش، یعنی رموس و رمولوس را به رودخانهٔ تیبر افکنند. زیرا از این می ترسید که این دو چون بزرگ شوند، وی را از تخت به زیر آورند. کودکان در نقطهٔ کم آبی از رودخانه فروافتادند و ماده گرگی آنها را نجات داد. گرگ با شیر خود ایشان را سیر میکرد تا زنده بمانند. سپس چوپانی آن دو کودک را یافت و به خانه بُرد و بزرگشان نمود. برادران که بزرگ شدند، هر دو رویای ایجاد بزرگترین تمدنی که بشر به خود دیده را داشتند اما به جان یکدیگر افتادند و...
در اوج حرفه کاری اش، "الکساندر" با ایده به پایان رساندن کتابش، تصمیم می گیرد به ایتالیا سفر کند. همسر او "النور" احساس می کند رابطه اش با او دیگر مانند گذشته نیست و...