"ادا" ده ساله به همره دوستش "توندا" در روستای کوچکی خارج از پراگ زندگی می کنند. کلاس درس آنخا بسیار شلوغ و بی نظم بوده و "ایگور" خشن جایگزین معلم ساکتشان می شود. او بسیار سختگیر است اما علاقه زیادی به زنان جوان دارد...
"کوپفرکینگل" از کار خود در کوره های جسدسوزی در چکاسلواکی لذت می برد.او خواندن کتابهای تبتی در مورد مرگ را دوست داشته و از باوری که سوزاندن جسد می تواند عذاب را تسکین دهد حمایت می کند.او را "رنکه" که در جنگ جهانی اول برای اتریش جنگیده برخورد می کند و...