«پرفسور ج. اچ. دور» (هنکس) که در واقع دزدي سابقه دار است قصد دارد با هم کاري چند نفر به کازينويي در نيواورليانز دست برد بزند. او براي اجراي نقشه اش اتاقي را در خانه ي پيرزني ساده دل و به شدت مذهبي و پاي بند اخلاق به نام «ماروا مانسن» (هال) اجاره مي کند.
سه نفر در حومه انگلستان به رهبری یک پرفسور شروع به آزمایش یک موشک می کنند. در انفجاری دونفرشان کشته می شوند ولی سومین آنها به طور عجیبی تبدیل به یک هیولا می شود…
پیرمردی بدخلق و خسیس در شب عید سال نو، توسط ارواح طلسم می شود و فرصتی برای تجدید نظر در اخلاقش پیدا می کند...
در سال 1940، یک مرد فراری از کمپ هویت یک افسر مُرده بریتانیایی را می دزدد، تنها به قصد اینکه یک زندانی جنگی شود.