داستان درباره یک پیرمرد میلیونر است که نوه های خود را به جنگل برای کمک به موجودات کوتوله می برد و...
"استنلی بنکس" پدر مغرور "کی" روز ازدواج او را به یاد می آورد.آن روز با اعلام نامزدی او شروع شد و مشکلات و غافلگیریهای این ازدواج در فیلم به تصویر کشیده می شود...
گروهی از سربازان آمریکایی به مواضع آلمانی ها در زمستانی برفی و سرد در نزدیکی باستوگن حمله می کنند. آنها دچار کمبود سوخت، جیره و مهمات هستند و آلمانی ها آنها را به طور مداوم تشویق به تسلیم شدن می کنند. از طرفی مه پیشروی را سخت کرده و پشتیبانی هوایی متفقین را ناممکن ساخته است...
"پیت" خلبانی توانا است که به نظر می رسد شانس بسیار زیادی در پروزهای خود دارد. آتش جنگ جهانی دوم زبانه کشیده و او مجبور است زندگی آرام خود را ترک کند. وقتی او کشته می شود به بهشت رفته و متوجه می شود هر خلبان برای خود فرشته محافظی دارد و...
سوزان اپلگیت که در نیویورک کار می کند قصد دارد به خانه خود در آیوا بازگردد اما نمی تواند هزینه قطار را بپردازد به همین دلیل خود را شکل یک کودک در می آورد تا نصف هزینه را بپردازد.او در راه با فیلیپ کربی افسر ارتش آشنا می شود و...
وقتی دوستان همیشگی "دنی اونیل" و "هنک تیلور" مجبور می شوند از هم جدا شوند، در گروه "آرتی شاو" مشغول بکار شده و با مدیر سابق "الن میلر" همراه می شوند...
« آلفرد كراليك » ( استوارت ) كه در يك مغازهى فروش كالاهاى چرمى در بوداپست كار مىكند ، با دختر رؤياهايش كه هرگز او را ملاقات نكرده است ، مكاتبات لطيف و شاعرانهاى دارد ، غافل از آن كه اين دختر ، « كلارانوواك » ( سولاون ) كارمند تازه استخدام شدهى همان مغازه است...