« آلفرد كراليك » ( استوارت ) كه در يك مغازهى فروش كالاهاى چرمى در بوداپست كار مىكند ، با دختر رؤياهايش كه هرگز او را ملاقات نكرده است ، مكاتبات لطيف و شاعرانهاى دارد ، غافل از آن كه اين دختر ، « كلارانوواك » ( سولاون ) كارمند تازه استخدام شدهى همان مغازه است...
یک ملوان اهل جزایر پلینزی، پس از دفاع از خودش در برابر یک پسر قلدر استعماری، به ناحق زندانی می شود و توسط فرمانده سخت گیر جزیره مورد آزار و اذیت قرار می گیرد...
داستانی عاشقانه که در آن جراحی ماهر جان زنی جوان را نجات میدهد ولی متوجه میشود که نمیتواند عشقش را به این زن ابراز کند چون...