مخملباف درصدد ساختن فیلمی در مورد مقطعی از جوانی خود است. او در سن هفده سالگی در زمان رژیم پهلوی قصد خلع سلاح کردن یک پاسبان را با استفاده از یک چاقو را دارد و در جریان این خلع سلاح کردن دختر خاله ی محسن به خاطر اجرای نقشه ی او هر روز به دیدن پاسبان می رفته و با سؤالات هر روزه ی خود قصد داشته حواس پاسبان را به خود جلب کند تا محسن بتواند با استفاده از فرصت به پاسبان چاقو بزند و...
حسين سبزيان، بهدليل شباهتش به محسن مخملباف خود را به خانوادهٔ آهنخواه بهعنوان مخملباف معرفي ميكند و به بهانهٔ ساختن فيلم به خانهٔ آنها راه مييابد. آنها گاهي صحنههاي فيلم را، كه بايد ساخته شود، تمرين هم ميكنند...