«ماتکو» (سوردزان) با پسر هفده ساله ي خود، «زاره» (آيديني) در کنار دانوب زندگي مي کند. او پس از يک بدبياري تجاري، به آدم تبهکار و پولداري به نام «دادان» (تودورويچ) بدهکار مي شود. «دادان» خواهري به نام «آفروديتا» (ابراهيمووا) دارد و مي خواهد او را شوهر بدهد. «ماتکو» و «دادان» قرار مي گذارند که «زاره» با «آفروديتا» ازدواج کند. اما «زاره» به دختر ديگري دل بسته است و «آفروديتا» هم منتظر مرد رؤيايي خويش است...
داستان فیلم در یوگوسلاوی سابق اتفاق می افتد."پرهان" کولی جوانی است که قدرت حرکت دادن اجسام به قدرت ذهن خود را دارد.اما او توسط دنیای تبهکاران و ثروتمند شدن فریب می خورد،تا جائی که تهدید به نابودی می شود و...
اختلاف”تیتو” و “استالین” در سال 1948 آغاز سالهای خطرناکی برای کمونیستهای یوگوسلاو بود. “مشا” طی یک بدشانسی دستگیر می شود و حالا خانواده او باید منتظر آزادی وی باشند. داستان فیلم از دیدگاه “مالی” پسر وی روایت میشود که فکر میکند پدرش به ماموریت رفته است.