داستان در مورد پسر بچه ای می باشد که پدرش او را در مزرعه تنها رها کرده است. آرایشگر شهر به طور اتفاقی او را میبیند و سرپرستی او را به عهده میگیرد...
«لورنا» دختر مهاجر آلبانیایی برای بدست آوردن تابعیت بلژیک با معتادی بنام «کلودی» ازدواج کرده است. حالا او قرار است در ازای دریافت پول با یک مافیای روس ازدواج کند تا او هم صاحب اقامت بلژیک شود. برای سرگیری این ازدواج دوم، آن ها می خواهند کلودی را به قتل برسانند، اما آیا لورنا در قبال این جنایت ساکت خواهد ماند...
«سونيا» (فرانسوا)، دختري هجده ساله، تازگي بچه اي به دنيا آورده است. «سونيا»، «برونو» (رنيه) پدر بچه را در خيابان در حال گدايي پيدا مي کند، ولي «برونو» از خود علاقه اي نشان نمي دهد و نمي خواهد مسئوليت هاي پدرانه اش را به عهده بگيرد يا حتي يک چهار ديواري براي خانواده ي نوپايش تأمين کند...