حمید هامون که با همسرش، مهشید، دائم کشمکش دارد زندگی کابوس گونهٔ خود را مرور میکند. او که مشغول نوشتن رسالهاش دربارهٔ عشق و ایمان است، در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی میگردد...
پسر جوانی به نام علی، سعید کنگرانی، که با خانوادهاش در محلههای حاشیهنشین تهران زندگی میکند پدر بیمارش، اسماعیل محمدی، را برای معالجه به بیمارستان بزرگی میبرد، نمیتواند پدرش را بستری کند و در پیادهرو کنار نردههای بیمارستان چند روزی را سپری میکنند تا این که با شخصی به نام سامری، عزتالله انتظامی، روبهرو میشوند،سامری دلال خون است و خون مستمندان و معتادان را ارزان میخرد و به بیمارستانها میفروشد ...
مرد تحت تعقیبی به نام قدرت ، پس از سرقت مسلحانه از بانک ، خود را به دوستش سید رسول میرساند. سید مردی معتاد است اما با کمک قدرت به خودش می آید...
تقی پستچی در خانهٔ اربابش با همسر زیبای خود زندگی میکند. او به سبب بیماری اش شخصیت عصبی و نامتعادلی دارد. دکتر معالجش دامپزشکی است که او را با داروهای گیاهی درمان میکند. تا اینکه یک روز مهندس، برادرزادهی اربابش از فرنگ باز میگردد و...