Hamoun Poster

Hamoun 1990

120 دقیقه
8 Rating
6K

حمید هامون که با همسرش، مهشید، دائم کش‌مکش دارد زندگی کابوس گونهٔ خود را مرور می‌کند. او که مشغول نوشتن رساله‌اش دربارهٔ عشق و ایمان است، در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی می‌گردد...

Dariush Mehrjui
DVDRip
لینک های دانلود
برنده 5 جایزه و نامزد 1 جایزه دیگر

سایر جزئیات

Not Rated
1990-01-01
120 دقیقه

دیدگاه کاربران

ارسال دیدگاه
hadi.sedqi's avatar hadi.sedqi
2 سال پیش

هامون محصول 1990 هست که به اشتباه در تیتر 1970 نوشتید

mohamad.a.izadi's avatar mohamad.a.izadi
7 سال پیش

بهترين چيزي كه درباره فیلم « هامون » می توان گفت بعدها از قول یك فرنگی به اسم « سرژ دنی»، سر دبیر سابق مجله «کایه دو سینما» در مجله سروش خواندم و دیدم آنچه كه من نوشته ام، فی الواقع می تواند شرحی باشد و حاشیه ای بر سخن این فرنگی صاحب نظر فرنگی در باب سینما. مطلبی كه در مجله مذكور آمده بود این بود: در نظر در داشتیم عقیده سردنی ( سر دبیر سابق مجله كایه دو سینما و یكی از بهترین منتقدان فرانسه در حال حاضر ) را پس از اینكه وی فیلم سنگین هامون را دید جویا شویم. بیست دقیقه از فیلم نگذشته بود كه وی از سالن خارج شد ـ مثل اینكه نتوانست سنگینی فیلم را تحمل كند. با كمال تعجب علت را جویا شدیم: بنظرم تمام جهان سومی ها یك هامون دارند و برای من هم كه در اطراف و اكناف دنیا زیاد می بینم، دیگر دیدن اینگونه كارها كسالت آور شده است. من تا امروز هامون تركی، هندی، پاكستانی، تایلندی، تایوانی و... دیده ام و بالاخره امروز هم چشمم به هامون ایرانی روشن شد. شرط می بندم این كه یكی هم مانند سایر هم قطارانش با آب تمام می شود. آب هم كه سمبل پاك شدن است. مگر نه؟! این آقا حق مطلب را ادا كرده است و كاش قبل از آنكه این دسته گل به آب داده شود و « هامون » به اعتبار آنچه كه اصلاً نداشت جایزه بگیرد، آقای سرژ دنی با داوران محترم جشنواره هشتم نیز جلسه ای می گذاشت و مفاهیم بسیار سنگین (!) فیلم را برای آنها تفسیر می كرد... خوب، حالا كه دیگر كار از كار گذشته است. اما چرا جهان سومی ها « هامون » می سازند؟ باید درباره این سؤال خوب فكر كرد، چرا كه سرنوشت ما به این جواب بستگی مستقیم دارد.

farhanwillmadeit's avatar farhanwillmadeit
7 سال پیش

من 2 میدم. نظرم اینه که اصلا ایده این فیلم تو سینمای ایران اونم تو اون سال ها قدمِ نسبتا جالب و مهمی محسوب میشه. در بحث عمل من هیچی از این اثر ندیدم. یک تقلید ناموفق از هشت و نیم فلینی به همراه سیس روشنفکری در جامعه ای که توان پذیرش اون رو نداره. به غیر از مهرجویی کارگردانای دیگه ای هم سعی کردن هشت و نیمِ دیگری بسازن اما حاصل کارشون حتی نزدیک به شاهکار فلینی ( بهترین فیلم تاریخ سینما ) هم نبود. هامون در زمان درست و به شکل درستی ساخته نشده.

emil.toopd's avatar emil.toopd
7 سال پیش

سینمای کلاسیک ایران واقعا عالی بوده...البته اگه ۲۷ سال قبل رو بشه جزو دسته کلاسیک حساب کرد\nیا فیلم خوب از استاد مهرجویی و بازی درخشان خسرو شکیبایی دوست داشتنی\nیه فیلم نامه پر مغز و ماهرانه.....دیالوگ ها حرفه ای...\nامتیاز من ۷

ali.chaghazardi.cinema7's avatar ali.chaghazardi.cinema7
7 سال پیش

نمره من\nفاقد ارزش از 100

reza.Q's avatar reza.Q
7 سال پیش

از مهمترین و تاثیرگذارترین فیلم های سینمای ایران

devils.2zen's avatar devils.2zen
7 سال پیش

این فیلم به هیچ وجه برای تمامی سنین مناسب نمی باشد.

m.soleimani9573's avatar m.soleimani9573
7 سال پیش

این اثر مصداق بارز تفاوت نشخوار کردن با هضم کردنه ..!

alireza.hosseini3's avatar alireza.hosseini3
8 سال پیش

«روشنفکر»م، پس هستم\n\n\nمن برآنم که اگر ساز من آواز ناهنجار دهد و اگر بيش‌تر مردمان روي زمين با من بستيزند، بهتر از آن است که من خود، با خويشتن همداستان نباشم.\nسقراط، رسالة «گورگياس»\n\nهامون در نگاه اول و در چند دقيقة نخست جدي مي‌نمايد و متفکر. سينمايش نيز با آن ظاهر خوش‌آب و رنگ و ريتم سريع و تصاوير ذهني، مدرن جلوه مي‌کند و مي‌فريبد، با پيچيده‌نمايي و ادا‌ عده‌اي را هم مرعوب مي‌کند. اما نه جدي است و نه متفکر.\n\n\nهامون بسيار پرمدعا است و داعية ارائة مفاهيم عميق بسياري دارد: عشق زميني، عشق و ايمان الهي، عرفان، تحول انسان و سلوکش، «فرهنگ علي‌خواهي»، مسائل روشنفکر «حيران و آويخته»، روشنفکر «تحول»‌يافته، هويت انسان ايراني، ناخودآگاه جمعي. از نظر سينمايي هم اداي سينماي مدرن، سينماي شخصي و سوبژکتيو را درمي‌آورد، با «زيبايي‌شناسي» خاص خود.\n\n\nاما در پس هياهوي بسيار هامون، تفکري پنهان نيست، تنها دو چيز نهفته است: اغتشاش و فريب‌ اغتشاش در تفکر و اغتشاش در بيان و فريب در تصوير.\n\n\nعشق در سينما وقتي رخ مي‌نمايد که از وجود عاشق و پردردي برخيزد. عرفان هم زماني ظاهر مي‌شود که در پشت آن، عارفي نشسته باشد، وگرنه عشق و عرفان بازي مد روز است و بس.\n\n\nپردة سينما ـ چه بخواهيم و ‌چه نخواهم ـ آيينه است و هر ‌راست و دروغي را منعکس مي‌کند، حتي پشت صحنه را و به‌خصوص ناخودآگاه را.\n\n\nاگر هنرمند، و در اينجا صاحب اثر سينمايي، عاشق و شيدا نباشد، اثرش نمي‌تواند عشق و شوريدگي را منتقل سازد، هرچند مرتب فرياد برآورد که «آي عشق! آي عشق!» و اگر هزار بار جلد کتاب‌هاي فلسفي، عرفاني، روان‌شناسي، مذهبي و... را که ديده يا احياناً بخشي از آن‌ها را خوانده، به زبان‌هاي فارسي و انگليسي، با نماهاي درشت از زواياي مختلف، حتي با حرکت آهسته، به روي پردة سينما بيندازد، اما اهل کتاب نباشد، مسئله و دغدغه‌اش انديشيدن و انديشه‌ورزي و مسئوليت‌پذيري نباشد، «روشنفکر» نمي‌شود. حداکثر روشنفکرنما است و نماهايش به درد تبليغ صنعت چاپ يا هنر گرافيک مي‌خورد يا به درد دکوراسيون.\n\n\nحال بايد ديد هامون چگونه موجودي است و اهل کدام ناکجا‌آباد؟ حرف حسابش چيست؟ آيا عشق و عرفان و تفکر، مسئله‌اش براي بودن و شدن است يا فقط دستاويز و ادايش براي شبيه بودن؟ آيا مسئلة مرکزي اين موجود «اپي مته»‌اي، صرفاً زنده ماندن و مطرح بودن نيست؟ و براي اين نوع بودن، احتياج به کسب هويت دارد و براي آن نيز جز اين اداها و فريب‌ها حرفه‌اي نمي‌داند‌.\n\n\n براي يافتن جواب تمامي پرسش‌ها به‌ناچار مي‌بايست چراغ برداشت و به صورت هامون ا‌نداخت ـ که نامش هم معاني وسيع و متضادي دارد از زمين هموار و دشت تا آسمان و دريا و صحراي قيامت‌‌ ـ تا چهرة واقعيش از پس هوچيگري بسيار، در پرتو نور هويدا شود. پس از آن بايد ردپاي شخصيت او را در آثار ديگر سازنده‌اش جست‌وجو کرد و به جمع‌بندي رسيد. ابتدا از شخصيت هامون آغاز مي‌کنيم و به کالبدشکافي آن مي‌پردازيم.\n\nعشق انساني، عشق و ايمان الهي\nفيلم با يک عنوان‌بندي ساده و کلاسيک، با نواي موسيقي باخ ـ به سبک آثار برگمان ـ آغاز و سريع با رؤياي هامون باز مي‌شود. در اين رؤيا، يا دقيق‌تر کابوس «فليني»وار، محور زني است در لباس سفيد عروسي که شيطاني شاخدار او را فريفته و با خود مي‌برد و سه کوتوله نيز به همراهش. مرد بلندقدي در شمايل انسان‌هاي اوليه با گرز به هامون حمله مي‌برد. افراد بسيار با لباس‌هاي عجيب و غريب قرن شانزدهمي اروپا نظاره‌گر ماجرايند و هامون را به سخره مي‌گيرند. فردي، کتاب «ترس و لرز» کي‌يرکگارد را در دست دارد. پردة نمايشي بالاي تپه قرار گرفته که زن و شيطان به آن وارد مي‌شوند. همة افراد به پرده خيره شده و لحظه‌اي بعد به تقليد از فيلم‌هاي روشنفکري فرنگي عکس يادگاري مي‌گيرند، که يعني همه بازيگريم و مي‌خواهيم نقش بازي کنيم، که در واقع، اين فيلمساز ما است که چنين خواستي دارد؛ هر روز به نقشي و اين بار هامون.\n\n\nاين کابوس در آغاز فيلم قرار است چيزي را به ما القا کند که به دليل بيگانه بودن تمامي شخصيت‌ها با ما و زودهنگام بودن صحنه، تفسير و توضيحش مي‌ماند براي بعد. اگر فليني در 5/8 رؤياهايي ظاهراً مشابه براي شخصيت اولش مي‌سازد، آن‌ها را در جا و زمان خودشان ارائه مي‌دهد؛ در لحظاتي که عوامل و شخصيت‌هاي رؤيا بر ما بيگانه نيستند. اين صحنه اگر فرم‌گرايي و متفکرنمايي، مسئلة مرکزي وجوديش نبود، منطقاً ـ با منطق نمايش ـ بايد ديرتر به وقوع مي‌پيوست تا توضيحي باشد بر هامون و مسائل روانيش، که نيست. بعداً با کمک ديالوگ‌ها و رجعت به گذشته‌هاي بسيار درمي‌يابيم که زن سفيدپوش‌ «مهشيد» همسر هامون است و با او اختلاف دارد، شخص گرز به دست هم دکتر روان‌شناس او. دليل اين ميزان کينه به دکتر روان‌شناس تا آخر کار هم معلوم نمي‌شود، به‌خصوص اين‌که دکتر جز در يک صحنة يادآوري هامون، حضوري نداشته و گناهي هم جز شنيدن خاطرات و درددل‌هاي مهشيد مرتکب نشده. پس اين نفرت ناخودآگاه هامون از او، جز اعلام موضع فيلمساز عليه روان‌شناسان ـ که معمولاً انديشه‌اي در پشت عملشان مستتر است ـ تعبير ديگري ندارد، حال آن‌که فيلمساز ما به‌ظاهر علاقة ديرينه‌اي به روان‌شناسي فردي دارد. يادمان نرود از ديرباز با يکي دو روان‌شناس دوستي داشته و کتابي هم ترجمه کرده است.\n\n\nبقية افراد شرکت‌کننده در اين کابوس نيز هر کدام ارتباطي خانوادگي يا شغلي با هامون دارند، جز سه کوتوله که هم فرشته‌اند و هم همدست شيطان و با وجود تکرارشان در تمامي کابوس‌ها، تا آخر در پردة ابهام مي‌مانند. شايد کوتوله‌هاي سفيد برفي مورد نظرند يا کوتوله‌هاي فليني يا ملغمه‌اي از همه، اما هر چه باشند، موجوداتي فاقد اراده‌اند و احتمالاً علت وجوديشان در کابوس‌هاي هامون‌‌ شباهت کارکردي آن‌ها با خود هامون است که آن‌ها را به سهولت مي‌پذيرد.\n\n\nورود تماشاگران صحنه بر پردة نمايش و تبديل آن‌ها به «بازيگر» هم گوشه‌چشمي سطحي است به بحث «تماشاگر و بازيگر» در فلسفة کي‌يرکگارد که ظاهراً مورد نظر فيلم است که جز شکل‌گرايي و اظهار وجودي کودکانه چيزي نيست و به «مفهومي» نيز تبديل نمي‌شود. اصولاً فيلم، در مفهوم‌سازي ابتر است.\n\n\nاين کابوس به شکلي ديگر، با همان فضا و همان شخصيت‌ها، با کمي تغيير، در آخر فيلم آورده شده تا به ما تفهيم شود که با يک اثر بسيار «هنري» سروکار داريم، چراکه فيلم با دو رؤيا باز و بسته شده، گرچه قبل از آن متوجه شده‌ايم که هامون رؤيا‌بين حرفه‌اي است. رؤياي آخر، زماني «وجود» مي‌يابد که هامون ظاهراً در دريا غرق شده ـ و اين رؤيا را در زير آب در حال مرگ مي‌بيند ـ و لحظه‌اي پس از رؤيا «نجات» مي‌يابد. محور اين رؤيا و يک رؤياي اواسط فيلم، نه بر «عشق و ايمان نزد ابراهيم»‌ که ظاهراً بحث اصلي فيلم است، که بر مهشيد استوار است و بر جدايي آن‌ها و نفرت مهشيد دلالت دارد. مهشيد در هر سه رؤيا، يا با شيطان مي‌رود يا با «دست‌هاي آلوده» به خون، نقش دستيار جراحي را بازي مي‌کند که دل و ر‌وده‌هاي هامون را بيرون مي‌ريزد. در رؤياي نهايي نيز مهشيد به گونه‌اي طناز، رقص‌کنان با موسيقي ريتميک دايره و تنبک، او را فريب مي‌دهد و با شيطان که همان مهندس عظيمي، رقيب خيالي يا واقعي هامون است و سه کوتولة هميشگي دور مي‌شود و هامون «فريب‌خورده و رهاشده» جز نظاره کاري نمي‌کند. هامون در هيچ ‌کدام از رؤياها هيچ فعلي انجام نمي‌دهد، بلکه فعل بر او واقع مي‌شود، گويي سترون است.\n\n\nمي‌دانيم و فيلمساز ما هم که به روان‌شناسي، به‌خصوص به يونگ و گورچيف علاقه دارد، بايد بداند که به قول يونگ «رؤياها امور اتفاقي نيستند، بلکه با افکار و مسائل خودآگاهانه ارتباط دارند... اصل کلي اين است که جنبة ناخودآگاه هر رويدادي در رؤياها بر ما آشکار مي‌شود»، آن هم به شکلي سمبوليک.\n\n\nرؤياها وجودي مستقل دارند و تحت نفوذ کنترل خودآگاه قرار نمي‌گيرند. بخشي از وجود انسانند که از سلامت روان محافظت مي‌کنند، واکنش‌هاي بسيار پيچيده دارند که يکي از آن‌ها دادن هشدارهاي نمادين به خودآگاه است. رؤياها از اين جهت راستگوترين بخش وجودي انسانند. در رؤياهاي هامون که منطقاً تجلي ناخودآگاه او است، جز نفرت و فريب همسر چيزي وجود ندارد، حال آن‌که در بيداري، هامون ظاهراً عاشق همسرش است و مهشيد نيز زماني او را دوست داشته،‌ و فيلمساز چنان با خودآگاه هامون توافق دارد که ناچار شک مي‌کنيم اين‌ها رؤيا هستند يا خيالات واهي و هذيان.‌ جنس اين دوست داشتن‌ها و «عشق‌ها» از جنس عشق‌هاي فيلمفارسي است؛ فرضي و تحميلي فقط در کلام.\n\n\nدر باب «عشق» هامون و مهشيد، در هيچ لحظه‌اي از فيلم، چيزي نمي‌‌بينيم. نه از نحوة آشنايي و شروع و نطفه بستن آن خبري داريم و نه از خصوصيات اين عشق. فيلمساز سعي مي‌کند در يکي دو صحنه، به نوعي آن را به ما تحميل کند. اما مگر مي‌شود؟ مگر عشق ـ حتي زمينيش ـ هم جلد کتاب است که نمادهاي درشت و با تأکيد بسيار نشانش دهيم؟ صحنه را به ياد بياوريد. ـ اين صحنه از نظر هامون خوشايندترين صحنة خانوادگي سه نفري است ـ. هامون و مهشيد و علي، پسرشان، در اتومبيل نشسته‌اند و احتمالاً راهي سفرند. هامون يک لطيفة روشنفکرانة کاليکلما‌توري مي‌گويد و با مهشيد خنده سر مي‌دهد. (اين يعني عشق؟) جلوتر برويم. مهشيد مشغول‌ گاز زدن سيبي است. پس از لحظه‌اي، ‌همراه علي که در بغلش است، به خواب مي‌رود. از آن‌جا که فيلم داعية سمبليک بودن دارد و هر چيز و هر کس نماد يا سمبل چيز ديگر، اين سيب، سمبل چيست؟ سمبل عشق؟ اشاره‌اي است به داستان آدم و حوا؟ آيا در اين‌جا مهشيد، نقش حوا را بازي مي‌کند؟ روايت هم دستکاري شده. در نسخة اصلي ‌آدم به ‌وسيلة ميوة ممنوعه فريب مي‌خورد. در نسخة بدلي، هامون که سيب را نخورده، چرا مهشيد بعد از خوردن سيب، با فرزندش به خواب مي‌روند؟ لابد از خوردن سيب همگي به زمين «هبوط» کرده‌اند! چرا مهشيد سيب را اين دنيا مي‌خورد و آيا اين‌جا بهشت است؟ اگر «عشق» آن‌ها زمين را بهشت کرده، چرا ردپاي اين بهشت در رؤياهاي هامون به جهنم شبيه است؟ شايد اين سيب، همان سيبي باشد که از پله‌هاي «اورسا»ي خانه از دست خدمتکار لغزيد و به زمين افتاد؟ يا همان سيبي است که نيوتن را به قانون جاذبة زمين راهبري کرد؟ يا احتمالاً اين سيب، همان سيب تبليغاتي است که در فيلم کوتاه سيب، ساختة داريوش مهرجويي‌ بازي مي‌کرد و پر از ويتامين بود و آب آن هم به «پاکديس» تبديل مي‌شد؟ بماند که سمبل سيب در فرهنگ غربي است و نه در فرهنگ ما.\n\n\nصحنة ديگري که قرار است بويي از عشق بدهد ـ که نمي‌دهد ـ يادآوري ديگر هامون است در مطب روان‌شناس. مهشيد در کتابفروشي‌يي بسيار لوکس منتظر هامون است. باز جلد کتاب‌ها با نماي درشت در معرض ديد ما قرار مي‌گيرد، ‌همراه کلمات قصار هامون در توصيف کتاب‌ها که اگر مي‌خواهي بسوزي، اين را بخوان؛ «ابراهيم در آتش». اگر مي‌خواهي بفهمي، اين را بخوان؛ «آسيا در برابر غرب» داريوش شايگان. اگر دنبال عشق و درد و... هستي، اين؛ «فراني و زوني» از ‌سالينجر‌ و اگر... و بالأخره کتاب «پنج داستان» از حميد هامون که احتمالاً از روي دست جلال يا ساعدي تقلب کرده؛‌ نام نويسنده هم حميد هامون. به نظر آشنا مي‌آيد. شبيه نام‌هاي مستعار نويسندگان و شعراي در تبعيد خودساختة بعد از انقلاب نيست؟‌ در اين يادآوري، در لحظاتي هم هامون و همسر آينده به تقليد از دختران و پسران تين‌ايجر با ريخت و لباس مد روز در خيابان و پارک مي‌دوند و زنجير و انار خشکيده مبادله مي‌کنند. انار هم حتماً انار معروف پاراجانف است!\n\n\nتا اين‌جا از عشق چيزي نفهميديم. از روشنفکربازي کودکانه براي جلب نظر، چرا. مي‌ماند آخرين لحظات مثلاً عاشقانة اين دو در بازارچة شاه‌عبدالعظيم که به‌ناگه لباس‌هاي آخرين مد مهشيد خانم به چادر مشکي تبديل مي شود و آن دو به سياق توريست‌هاي خارجي راهي زيارت. البته نبايد پرسيد زيارت چرا؟ مگر اين دو اهل اين حرف‌هايند؟ نکند اندر خاصيت زيارت، کباب کوبيده خوردن است و آن هم به سبک ‌علي حاتمي‌ در قهوه‌خانه‌اي سنتي به پيروي از اسلاف فيلمفارسي. و از آن‌جا که فيلم به هر بهانه بايد تأکيد کند که اين دو «عاشق و معشوق» بسيار «روشنفکر» تشريف دارند و حتماً هم شرقي‌اند و ضد غرب و ضد تکنولوژي، آن شوخي «بامزه» صادر مي‌شود در باب چگونگي طبخ کباب در 2000 سال آينده تا به سياق ناصرالدين‌شاه قاجار «از خودشان خوششان بيايد.» کجاي اين لحظه‌ها بيانگر عشق است؟ بيش‌تر شبيه «نان و عشق و تصادف» فيلمفارسي‌ها نيست؟ ‌راستي اين دو بازيگر با اين سن و سال و دک و پز براي اين ادا اطوارهاي جوانانه حداقل يکي دو دهه پير نيستند؟ خب، گويا دير ازدواج کرده‌اند و فرصت اين بازي‌ها را نداشته‌اند.\n\n\nاين صحنة يادآوري هامون که به بهانة درددل مهشيد براي روان‌شناس به ظهور مي‌رسد، حالتي از هامون را ارائه مي‌دهد که بيش‌تر شبيه دختران شانزده‌سالة دم بخت و نه يک مرد چهل و اندي‌ساله و شايد اين نشان «روان زنانة» حاد هامون است و اختلال شخصيتيش که بعدها نيز شاهد آنيم. اما در توضيح عشق هامون به مهشيد، ديالوگ او و وکيلش گوياتر از همه است. «دبيري» به او مي‌گويد که به‌خاطر پول مهشيد خود را به بورژوازي فروخته است و هامون در دفاع از خود پاسخ مي‌دهد «نود درصدش به‌خاطر عشق بود.» لابد لااقل ده درصد حق با دبيري است.\n\n\nبراستي علت اين «عشق» چيست؟ پول مهشيد يا خوش‌آب و رنگ بودن و خواستگاران بسيار داشتن او يا هر دو يا چيزي ديگر؟ هامون در مرز ناتواني جنسي است و اين مسئله در صحبت دبيري با او آشکار مي‌شود ـ آزمايش «عنين بودن» هامون ـ و هامون نيز پاسخي نمي‌دهد. تأکيد هامون در دادگاه که «اين زن حق منه، سهم منه» به نوعي گوياي اين عقدة رواني است. هامون قصد ندارد مهشيد را از دست دهد؛ حتي به قيمت بي‌آبرويي و بي غيرتي. وجود «عظيمي» را مي‌پذيرد و در مقابل در رؤياهايش از او انتقام مي‌گيرد و او را به شکل شيطان درمي‌آورد. داشتن مهشيد و ‌پسرش، دليل ظاهري اين امر است که او با وجود «روان زنانة» حادش و مرعوب بودنش در مقابل زن، همچنان مرد است. «پستچي» هم از اين عقده رنج مي‌برد و مرتب شادونه مي‌خورد و بي‌غيرت بود. «هالو» هم به نوعي ديگر. بيش‌تر شخصيت‌هاي مرد آثار مهرجويي هم همين مشکل را دارند. با وجود علاقة فيلمساز به يونگ، شخصيت‌هايش بيش&

رضا گنجی's avatar رضا گنجی
8 سال پیش

آورین!

nasim_200315's avatar nasim_200315
8 سال پیش

حاجی خیلی فیلمش خوب نبود بازی خسرو شکیبایی خوب بود فقطiman9472

ehsanrezayi16's avatar ehsanrezayi16
8 سال پیش

سلام من شنیدم این فیلم یه کیفیت عالی ازش اومده ممنون میشم قرار بدید\n

asssssghar_msi's avatar asssssghar_msi
8 سال پیش

فیلم پنج هیچ به خودش باخته

membership.abc's avatar membership.abc
8 سال پیش

هامون فيلمي اجتماعي و سوررئاليستي که در سال 1368 به کارگرداني داريوش مهرجويي ساخته شد و در دوره هشتم جشنواره فيلم فجر (سال 1368)، با کسب پنج سيمرغ بلورين (بهترين کارگرداني، فيلمنامه، فيلمبرداري، نقش اول مرد، تدوين) به‌ همراه جايزه ويژه هيئت داوران براي بهترين فيلم و کانديدا شدن براي دريافت سيمرغ بلورين در شش زمينه ديگر؛ ستاره بي‌رقيب سينماي آن سال ايران بود.\n\nخسرو شکيبايي، پيش از هامون، بازيگر مشهوري در سينما نبود و بيشتر در تئاتر فعاليت داشت. مهرجويي او را در تئاتري از هايده حائري ديد و براي بازي در نقش حميد هامون انتخاب کرد. شخصيت حميد هامون با بازي خسرو شکيبايي به‌ عنوان برترين شخصيت تاريخ سينماي ايران توسط مجله فيلم انتخاب شد. \n\nفيلم هامون اولين فيلم بيتا فرهي بود و هنگام بازي در آن 31 ساله بود. او تازه از آمريکا به ايران برگشته‌ بود که توسط ناصر چشم‌ آذر براي بازي در هامون به مهرجويي معرفي شد. قبل از او، افسانه بايگان براي اين نقش انتخاب شده‌بود، اما مهرجويي معتقد بود که فيزيک و زندگي شخصي بيتا فرهي شباهت بسياري به کاراکتر مهشيد در فيلم دارد.\n\nصحنه کتک‌خوردن فرهي از شکيبايي واقعي است و مهرجويي بدون اطلاع قبلي به فرهي آن را جلوي دوربين برد تا واکنش و شوک ناشي از برخورد، طبيعي از آب دربيايد.\n\nدر بهمن‌ماه سال 1391، آلبوم موسيقي هامون و تنهايي به خوانندگي و ترانه‌سرايي احمد نورآيين و آهنگ‌سازي سينا کلوت و تنظيم فراز خنافري به حميد هامون (شخصيت اصلي فيلم هامون) تقديم شد.\n

omid_13th's avatar omid_13th
9 سال پیش

مهرجویی تاثیرپذیر ئه و اینو اصلن نمی‌شه کتمان کرد. چه تو داستان‌هاش که از ساعدی تاثیر گرفته (دوستِ قدیمیش هم‌کارِ نویسنده‌ی دایره‌ی مینا و نویسنده‌ی داستانی که اجاره‌نشین‌ها ازش اقتباس شده) یا پری که از رو شخصیت‌های‌ خانواده ی گلسِ سالینجر ساخته و چه تو ساختار و سکانس‌هاش که از فلینی به وضوح و بی‌هیچ پنهان‌کاری اقتباس کرده. ولی موجِ هامون‌ستیزی هم همین هفت هشت سالِ اخیر که فیلم‌هایِ به شدت ضعیفِ مهرجویی (بعد از مهمانِ مامان) داره ساخته می‌شه راه افتاده. نسلِ قبل از ما (نسلِ منتقدایِ سال‌هایِ دهه شصت و هفتادِ مجله فیلم و گزارش فیلم) با وجودی که هشت و نیم رو هم دیده‌بودن به شدت از هامون لذت بردن. یادم نیست یه بار یه پرونده‌ای تو مجله‌ی فیلم راجع به هامون بود و می‌گفت هامون سرخوردگیِ روشن‌فکرِ دهه‌ی شصتِ خورشیدی تو کشورِ ایران رو نشون می‌ده. نکته‌ی مهرجویی همین ئه. از فلینی ساختار رو کپی می‌کنه (که به نظرم اشکالی هم نداره-بابا فلینی ئه ناسلامتی- صاحب‌سبک ئه) اما فضاش برایِ مایی که این‌جا زندگی می‌کنیم ملموس ئه..

سام محمودی سرابی's avatar سام محمودی سرابی
9 سال پیش

ادعاهای جالبی مطرح شده توسط اساتید! اما جالب‌تر اینکه حضرات حتا اسم فیلسوفی که مهرجویی تحت تاثیر اون هست نیز درست نوشته نشده سورن کی‌یر که‌گارد رو نوشتند کگارد انگار فامیلی مثلا آقای مولوی نوشته بشه لوی

ariobarzan0098's avatar ariobarzan0098
9 سال پیش

ايول\nفيلم هاى ايرانى برتر بيشترى تو سايت قرار بدين\nو حالا هامون كه خيلى ها داستان اون رو همسو با داستان بوف كور صادق هدايت مى دانند

ali.ghamari.ag's avatar ali.ghamari.ag
9 سال پیش

فیلم واقعا خوبی هست با توجه به سینمای آبگوشتی ایران، هر چند یک اقباس هست اما خوب کار شده واقعا خیلی بهتر می شد که اینجور فیلم های متفاوت بیشتر ساخته می شدند. هامون رو خاص ترین فیلم سینمای ایران می دونم با احترام به بقیه فیلم ها/.

zrh.ghiasi's avatar zrh.ghiasi
9 سال پیش

چرا فیلمای ایرانی گذاشتین؟!!!!!!!!!!! اینا که تو بازار هست فکر نمیکنید غیر قانونی هست کار شما؟!!!! و البته غیر اخلاقی و غیر شرعی !

shahrooz_farmani's avatar shahrooz_farmani
9 سال پیش

با وجودی که این فیلم رو شاهکار سینمای ایران و روشنفکری ایران می دونم . و سالها با اون زنگی کردم و سر این فیلم ایده های روشنفکریم در نوجوانی گل کرد .. اما وقتی فیلم هشت و نیم فلینی رو دیدم شباهت های فراوانی در سکانسها ( نه داستان) با این فیلم دیدم .. مخصوصا شروع فیلم... دوستان حتما یک بار اون فیلم رو ببینن و مقایسه کنن

cinema3917's avatar cinema3917
9 سال پیش

لطفا درخت گلابی و سایر آثار درخشان استاد مهرجویی رو هم در سایت بذارید لطفا

hs.aakarimi's avatar hs.aakarimi
9 سال پیش

نقد محتوایی فیلم هامون اثر داریوش مهرجویی:\nﺩﺍﻝ ﻫﺎﯼ ﻣﻬﻢ ﻣﺘﻦ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﻣﻮﻥ، ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺩﺍﻝ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ‏ﻫﺎﻣﻮﻥ ‏ ﺍﺳﺖ. ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺑﺮﻫﻮﺕ، ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ، ﺟﺎﯼ ﻟﻢ ﯾﺰﺭﻉ، ﺟﺎﯾﯽ ﻭﺳﯿﻊ، ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﺮﺍﺱ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ\nﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﮐﻠﯿﻪ ﺗﻌﺎﺭﯾﻒ ﺑﺎﻻ ﺍﺯ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻓﯿﻠﻢ ﺻﺪﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺕ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﻢ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻻﺕ ﺩﺭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻭ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﯿﻢ .ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺟﺰﻭ ﺭﻣﺰﮔﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻫﺮﻣﻨﻮﺗﯿﮏ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﭘﺮﺳﺸﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺎﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ . ﻣﺎ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻣﺪﺕ ﻓﯿﻠﻢ ﺷﺎﻫﺪ ﺭﻣﺰﮔﺸﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﻫﺎﻣﻮﻥﻫﺴﺘﯿﻢ. ﻓﯿﻠﻢ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻓﯿﻠﻢ ﺷﺎﻫﺪ ﻓﻼﺵﺑﮏ ﻫﺎﯼ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﻧﯿﺰ ﺷﺎﻫﺪ ﻓﻼﺵ ﺑﮏ ﺩﺭ ﻓﻼﺵ ﺑﮏ ﻣﯽﺑﺎﺷﯿﻢ. ﺟﺎﺩﻩ ﻧﯿﺰ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﻝ ﻫﺎﯼ ﻣﻬﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺮﺍﺕ ﺩﺭﻃﻮﻝ ﻓﯿﻠﻢ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺟﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺟﺎﺑﺠﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬﺍﺭ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ. ﺟﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽ ﺭﺍﻫﺮﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺟﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﻣﮑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻭ ﺩﻭﺭﻩﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻭ ﺣﺎﻻﺕ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﭘﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ. ﺟﺎﺩﻩﻧﺸﺎﻧﮕﺮ ﺳﻔﺮ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻭ ﮐﺸﻒ ﻭ ﺷﻬﻮﺩ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. ﻓﻠﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺍﻝ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺑﺎﺷﺪ. ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯼ ﻓﯿﻠﻢ ﻓﻠﯿﻨﯽﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﻧﺸﺎﻧﮕﺮ ﺑﯿﻨﺎﻣﺘﻨﯿﺖ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ .ﺯﯾﺮﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺳﺮﺩﺍﺏ ﻧﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺍﻝ ﻫﺎﯼ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽﻧﺸﺎﻧﮕﺮ ﺣﺎﻻﺕ ﺑﺪ ﺭﻭﺣﯽ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ . ﯾﺎ ﺍﯾﻔﺎﮔﺮ ﻧﻘﺸﯽ ﻣﻨﻔﯽ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺳﺮﺩﺍﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕﺷﻮﻣﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﺯﯾﺰﻣﯿﻦ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻔﻨﮓ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﻣﻬﺸﯿﺪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ. ﺷﻬﺮ ﻧﯿﺰ ﺩﺍﻝ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽ ﻧﺸﺎﻧﮕﺮﺗﻀﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺳﻨﺖ ﻭ ﻣﺪﺭﻧﯿﺘﻪ. ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻫﺎﻣﻮﻥ! ﺁﺭﺍﻣﺶ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ! ﺍﻣﺎ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﭘﺮ ﮐﺸﻤﮑﺶ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥﻣﯽ ﺩﻫﺪ. ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﭘﺮﻓﺮﺍﺯ ﻭ ﻧﺸﯿﺐ ﺍﺳﺖ. ﭘﺮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﻏﻢ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺛﺒﺎﺗﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺧﻮﻥ ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﯽ ﺭﺍ ﺍﯾﻔﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ! ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺧﻮﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﻭﺵﻣﺤﺼﻮﻝ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺪﺭﻥ. ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻮﻥ ﺗﻘﺎﺑﻞ ﺳﻨﺖ ﻭ ﻣﺪﺭﻧﯿﺘﻪ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥﻣﯽ ﺩﻫﺪ. ﻓﯿﻠﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺗﺎﺳﺮ ﺁﻥ ﺍﯾﻦ ﺗﻘﺎﺑﻞ ﻭ ﮐﺸﻤﮑﺶ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻧﺸﺎﻧﮕﺮ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ اما این تقابل به شکل ضعیف و تکراری خودنمایی کرده است. ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﻪﻧﺎﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﻨﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﻧﯿﺰﻡ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﺎﻑ ﻋﻈﯿﻢ، ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻃﺒﻘﻪ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺳﺖ! ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺩﭼﺎﺭ ﮔﺴﺴﺘﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺍﺯ ﺳﻨﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺪﺭﻥﮔﺸﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﮐﻠﯿﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍﺩﭼﺎﺭ ﺍﺳﺘﯿﺼﺎﻝ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﮕﺎﻧﮕﯽ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﺎﻋﺚ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻭ ﺩﮔﺮ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪﯾﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭﯾﺎ ﺩﺍﻟﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ. ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻬﺮﺟﻮﯾﯽ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺁﺏﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ! ﻋﺎﻣﻞ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺨﺶ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ. ﻓﯿﻠﻢ ﺑﺎ ﺩﺭﯾﺎ ﺁﻏﺎﺯ ﻭ ﺑﺎﺩﺭﯾﺎ ﻧﯿﺰ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻣﺤﻠﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻫﯿﺎﻫﻮ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻪﺳﻤﺖ ﺧﺸﮑﯽ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ، ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﻭ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﺬﺍﺏﻫﺎﯼ ﺭﻭﺣﯽ ﺷﺪﯾﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﺩﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺰﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺸﮑﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺸﮑﯽ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﺟﺒﺮ ﺩﺭﺩﻧﺎﮐﯽﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ آنجایی که ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽﺩﻫﺪ. ﺍﻣﺎ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺰ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭﯾﺎ ﻧﻘﻄﻪﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻭ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﺧﺸﮏ ﻭ ﺑﯽ ﺁﺏ ﻭ ﻋﻠﻒ ﺍﺳﺖ. ﺗﻼﺵ ﻭﺟﻨﮓ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺏ. ﻫﺎﻣﻮﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺩﺭﯾﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ! ذﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﻟﯽ ﻣﻬﻢ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺭﺍ ﺗﺼﺪﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻫﻢ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ. ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺁﻥ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻭﺿﻌﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺩﺭ ﺍﻏﺎﺯ ﺑﺎ ﺁﻥﺭﻭﺑﺮﻭﺳﺖ. ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻧﺠﺎﺕﺧﻮﺩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻫﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﻧﺸﺎﻧﮕﺮ ﻣﺮﮒ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯﺗﻘﻼ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻋﻤﻼ ﻧﺎﺑﻮﺩﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﮐﺘﺎﺏ ﺩﺍﻝ ﻣﻬﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺍﺳﺖ. ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯼ ﻓﻠﺴﻔﯽ، ﺷﺮﻕ ﻭﻏﺮﺏ، ﺳﻨﺖ ﻭ ﻣﺪﺭﻧﯿﺘﻪ، ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﺻﻠﯽ ﻓﯿﻠﻢ هستند ﮐﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ. ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻈﺮﺍﺕ ﻭ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺍﻣﺎ ﮐﺎﻣﻼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺩﭼﺎﺭ ﺳﺮﺩﺭﮔﻤﯽ ﺷﺪﯾﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ! ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻭ ﻧﻈﺮ ﻋﻘﻼﻧﯽ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﮐﺸﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﭘﺨﺖ ﻓﻼﺳﻔﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺟﻮﺍﻣﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎﻧﺪﺍﺭﻧﺪ. ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻣﺘﻀﺎﺩ ﻭ ﻣﺘﻨﺎﻗﺾ ﻓﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﭘﺮﺗﮕﺎﻩ ﺍﺳﺘﯿﺼﺎﻝ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﺳﻘﻮﻁ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥﻣﯽ ﺁﻭﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﮐﻤﺘﺮ ﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﻭ ﺁﺩﻡﻫﺎﯾﯽ ﭼﻮﻥ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﺑﻤﺒﺎﺭﺍﻥ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﻫﻮﺗﯽﻭﺳﯿﻊ ﻭ ﺑﯽ ﺣﺪ ﻭ ﻣﺮﺯ ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﺁﻭﺍﺭﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻧﺪ. (که البته این این تزی که مهرجویی آن را کاملا اشتباه و از منظر روشنفکری در اثر هامون گنجانده است. یک دروغ) \nﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﯿﺰ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻬﻢ. ﺍﻭ ﻧﻘﺶ ﯾﮏ ﻣﺮﺷﺪ ﻭ ﺣﺘﯽﺩﺭ ﺳﻄﺤﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﺍﺳﺖ. ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻭﺗﺤﻮﻝ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ. ﺯﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ.! ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻋﻠﯽ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻓﯿﻠﻢ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺟﺴﻤﯽ ﻭ ﺭﻭﺣﯽ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ. ﻭ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺭﺩ...\nﺷﺎﯾﺪ ﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﮐﻪ ﺭﻭﺡ ﺍﻭ ﭘﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺵ میباشد؛ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﺳﺮﺩﺭﮔﻤﯽ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻋﻠﯽ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﻭﺭ ﻭ ﻧﻬﺎﯾﺘﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﻭﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﺭ ﺑﺮﻫﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ. ﻭ ﺣﺘﯽ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻗﺼﺪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﻭﻗﻮﻉ ﻧﻤﯽﭘﯿﻮﻧﺪﺩ. ﻭ ﺍﯾﻦ ﻧﺸﺎﻧﮕﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺪﻥ ﻋﻠﯽ ﻧﯿﺰ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﻫﺎﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩ. ﺑﺮﮒ ﻫﺎﯼ ﺟﺮﯾﻤﻪ ای ﮐﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺩﺭ ﺩﺍﺷﺒﻮﺭﺩ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ. ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﻓﺮﺩﯼﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺷﮑﻨﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻭ ﺑﺎﺟﺮﯾﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﺻﻞ ﺗﺨﻠﻒ ﻫﺎﯼ ﻣﮑﺮﺭ ﺍﻭﺳﺖ! ﺍﯾﻨﮏ ﺩﺭ ﺧﻼﻑ ﺑﺎ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻭ ﻣﺘﺒﻬﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﯼ ﻗﺎﻧﻮﻥﺩﻭﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ ﺭﻭﺍﺝ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ .ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﻈﺎﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﻨﺎ ﺩﻫﯽ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ . ﻧﻈﺎﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ\nﺍﺛﺮ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ .ﻓﻼﺵ ﺑﮏ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﻣﮑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﻈﺎﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﻨﺎ ﺩﻫﯽ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ. (اما از منظر نظریه فرم سینما کاملا اشتباه و بد هستند.) ﺭﻭﯾﺎﻫﺎ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﻧﻈﺎﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﻨﺎﺩﻫﯽ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺑﯿﻨﺎﻣﺘﻨﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﺭﺟﺎﻉ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎ ﻭﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ... ‏(ﮐﺘﺎﺏ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺷﺪﻥ ﺑﺮﺍﯼﻋﺸﻖ . ﮐﺮﺍﻣﺮ ﻋﻠﯿﻪﮐﺮﺍﻣﺮ ،ﻃﻼﻕ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ، ﺗﻨﻬﺎ ﭘﺴﺮ ﺁﻧﺪﻭ،ﺧﺮﺍﺏﺷﺪﻥ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﭘﺴﺮ ﻭ ﺗﻌﻤﯿﺮ ﺁﻥ . ﻋﻠﯽ ﻭ ﻫﺎﻣﻮﻥ ، ﺷﻤﺲ ﻭ ﻣﻮﻻﻧﺎ . )\nﻓﯿﻠﻢ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺭﻣﺰﮔﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﻣﺘﻨﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺭﻣﺰﮔﺎﻥ ﻫﺎ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺗﺪﺍﻋﯽ ﻫﺎﯼ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﻧﺪ. ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻖ ﻃﻼﻕ ﻭ ... ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﺩﺍﺭﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ... \nﺳﮑﺎﻧﺲ ﺷﺎﻩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﻈﯿﻢ ﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻭ ﻣﻬﺸﯿﺪ...\nﻓﯿﻠﻢ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺩﺭﻭﻧﻤﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﺪﺋﻮﻟﻮﮊﯾﮏ ﻣﺘﻌﺪﺩﯼ ﻧﯿﺰ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪﻣﺮﺍﺳﻢ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ! ﻗﻤﻪ ﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ! ﮐﺸﺘﻦ ﻭ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺨﺘﻦ ﻧﺬﺭﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ! ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﻭ! عناضری که هامون با یکدیگر در تقابل اند نظیر ﺯﻥ ﻭﻣﺮﺩ که ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺕ ﻓﯿﻠﻢ ﺷﺎﻫﺪ ﺗﻘﺎﺑﻞ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻭ ﻣﻬﺸﯿﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎﻥ ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ.(که این تز کاملا سطحی و تک بعدی پرداخت شده است. همچنین بسیار ضعیف!) ﮐﺸﻤﮑﺶ ﻫﺎﯼ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻭﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﯿﻦ زن و مرد ﻭ ... ﺳﻨﺖ ﻭ ﻣﺪﺭﻧﯿﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻔﺼﯿﻞ ﺩﺭ ﺑﺎﻻ ﺫﮐﺮﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.\nﻓﻠﺴﻔﻪ ﻭ ﻋﺮﻓﺎﻥ... ﺭﻭﯾﺎ ﻭ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ...ﺟﻤﻊ ﻭ ﻓﺮﺩ... ﺷﺮﻕ ﻭ ﻏﺮﺏ...ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ... ﻋﻘﻞ ﻭ ﺟﻨﻮﻥ... ﻋﺸﻖ ﻭ ﻧﻔﺮﺕ...\n.....................\nارزشگذاری این اثر:\n49/100\n.....................\n

ali.dadkhah13's avatar ali.dadkhah13
9 سال پیش

نمیدونم چرا هیچی از فیلم دستگیرم نمیشه 3 بار دیدمش ولی هیچی نفهمیدم.....\nفیلم های داریوش مهرجویی همگی شاهکارن ...مخصوصا هامون که ازش خیلی تعریف میکنن و کلی جایزه برده ...دوستان وقتی چیزی دستگیرتون نمیشه فیلم رو به فنا ندید

abbasabbath's avatar abbasabbath
9 سال پیش

شاهکار سینمای ایران\nاین فیلم باید جز بهترین فیلم های تاریخ سینمای جهان باشه بدون شک

hojjat_galaxy's avatar hojjat_galaxy
9 سال پیش

سال تولید فیلم اشتباه درج شده\nسال تولیدش 1990 یا همون 1368 هستش