مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار

مردی فاسد به طریقی توانسته زیبایی دوران جوانی اش را حفظ کند اما در نهایت یک نقاشی بخصوص زشتی درون او را آشکار می کند و...

« دان برنم » ( ميلاند ) نويسنده‏ى دائم الخمرى است كه خلاقيتش را از دست داده است . در يك تعطيلى آخر هفته كه برادر هم خانه‏ اش ، « نيك » ( ترى ) ، به سفر رفته ، كشمكش « برنم » با اعتيادش ، اوج مى‏ گيرد .

در اوايل قرن بيستم ، يك خانواده‏ى فقير ايرلندى در بروكلين نيويورك زندگى سختى را مى‏گذرانند . پدر ( دان ) ، پيشخدمتى دائم الخمر اما مهربان و همسرش ( مگواير ) ، زنى مؤمن و مذهبى است . دختر آنان نيز پيوسته تلاش مى‏كند تا به آينده‏ى بهترى دست يابد...

رمان نویس "رچارد هارلند" در قطار نیومکزیکو با "الن برنت" آشنا می شود.آن دو عاشق یکدیگر شده و پس از مدتی با هم ازدواج می کنند اما عشق وسواس گونه "الن" نسبت به "ریچارد" زندگی آنها و همه اطرافیانشان را تهدید می کند...

"دونالد" هدیه تولد خود را دریافت می کند که شامل هدیه های سنتی و اطلاعاتی درباره بزریل و مکزیک است...

در بحبوحه جنگ صد ساله در سال 1415، پادشاه هنری پنجم جوان برای فتح فرانسه عازم می شود...

« پروفسور ریچارد وانلى » ( رابینسن ) ، مرد چهل ساله‏ ى فرهیخته‏ اى است. همسر و فرزندان « وانلى » براى تعطیلات به مسافرت رفته ‏اند. او خیلى زود با « آلیس رید » ( بنت ) آشنا مى‏شود . اما در آپارتمان « آلیس » ناگهان دوست پولدار او ، « کلود مازار » ( لافت ) سر مى‏رسد و گمان مى‏برد آن دو با هم رابطه‏اى دارند. دعوایى در مى‏گیرد و « وانلى » حین دفاع از خود ، « مازار » را مى‏کشد.

خواننده‏اى به نام « آليس » در خانه‏اش به قتل مى‏رسد ، اما قاتل او هرگز شناخته و دستگير نمى‏شود. « پولا » ( برگمن ) ، برادرزاده‏ى مقتول ، كه اكنون وارث و ساكن خانه‏ى او شده ، با غريبه‏اى « بوايه ) ازدواج مى‏كند كه علاقه‏اش بيش‏تر متوجه اتاقك زير شيروانى خانه است...

"چاک اومالی" پدری جوان پیش از پیوستن به روحانیون کاتولیک زندگی رنگارنگ از ورزش،موسیقی و روابط عاشقانه داشت. اما او مطمئن است که انتخاب درستی کرده است. پس از پیوستن به یک گروه محلی او با دانش خود به گروهی از کودکان کمک می کند راه زندگی خود را پیدا کنند...

« والتر نف » ( مک موراى ) زخمى وارد دفتر کارش می‏شود و خطاب به دستگاه ضبط صدا ماجراى خود را تعریف می‏کند : این که چطور به عنوان مأمور بیمه به خانه ‏ى آقاى « دیتریکس » رفت و به خانم خانه ، « فیلیس » ( استانویک ) دل باخت ، طورى که قبول کرد در نقشه‏ ى قتل شوهر ثروتمندش و تصاحب حق بیمه با او هم‏دستى کند...