يک سفينه ي فضايي هنگام پرواز آزمايشي ربوده مي شود. «جيمز باند» (مور) در مأموريتش براي يافتن ردي از سفينه، متوجه يک مرکز تحقيقات فضايي مي شود در مي يابد که اين مرکز در اصل پوششي براي اعمال خلاف نابغه ي خبيثي به نام «هوگو دراکس» (لونسدال) است...
«کرمیت» به همراه دوستانی که تازه پیدا کرده است در حال زیر پا گذاشتن تمام شهرهای آمریکا برای رسیدن به موفقیت در هالیوود است...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
سفينه ي «نوسترومو» براي انجام پژوهش هاي فضايي به کهکشان فرستاده و يکي از سرنشينان آن به نام «کين» (هرت) ناخواسته باعث ورود موجودي ناشناخته به درون سفينه مي شود. موجودي که خيلي سريع رشد مي کند و به نظر مي رسد هدفي جز کشتار و نابودي نداشته باشد..
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
زمان جنگهای ویتنام است. به کاپیتان «ویلارد» دستور داده می شود که به جنگلی در کامبودیا رفته و سرهنگ کورتز خائن را که درون جنگل برای خودش ارتشی تشکیل داده را پیدا کرده و بکشد. زمانیکه او در جنگل فرود می آید کم کم توسط نیروهای مرموزی در جنگل گرفتار شده تا حدی که دچار جنون می شود. همراهان وی هم یکی یکی به قتل می رسند. همینطور که ویلارد به مسیرش ادامه می دهد بیشتر و بیشتر شبیه کسی می شود که برای کشتنش فرستاده شده است...
"سبیلیا" دختر لجبازی که در استرالیای قرن بیستم بزرگ شده است، فرصت این را بدست می آورد که با "هری"، جوانی ثروتمند ازدواج کند اما برای حفظ استقلالش آن را رد کرده و ترجیح می دهد به عنوان پیشخدمت برای خانواده ای که پدرش به آنها بدهکار است کار کند و...
با زیرنویس چسبیده
دانسيگ، نوجواني به نام «اسکار» (ديويد بنت) از سه سالگي موفق شده جلوي رشد خود را بگيرد. او اغلب طبل مي زند و با فرياد مي تواند شيشه ها را بشکند. با به قدرت رسيدن نازي ها، «اسکار» کاري مي کند تا ناپدري اش «آلفرد» (آدورف) را به جرم هم کاري با دشمن تيرباران کنند...
با زیرنویس چسبیده
«آيزاک ديويس» (آلن)، روشنفکر نيويورکي از بابت رابطه اش با دختري بسيار کم سن تر از خود به نام «تريسي» (همينگوي) احساس گناه مي کند از طريق دوستش «ييل» (مورفي)، با «مري» (کيتن) آشنا مي شود که زني دوست داشتني است اما فقط نقش روشنفکران را خوب بازي مي کند...
با دوبله فارسی
"بیلی فلین"، قهرمان سابق بوکس، اکنون به عنوان مربی اسب فعالیت دارد. او درست به اندازه ای پول در می آورد تا از پسر کوچکش "تی.جی" مراقبت کند. اما او تصمیم دارد برای ساختن آینده ای بهتر برای پسر خود، دوباره به میادین بازگردد...
«کيمبرلي ولز» (فاندا) گزارش گر تلويزيوني، براي تهيه گزارشي درباره ي انرژي به هم راه تصوير بردارش «ريچارد آدامز» (داگلاس) به يک کارخانه ي هسته اي مي روند. در اين زمان بحراني در کارخانه آغاز شده و «مهندس جک گادل» (لمون) با مديريت و عکس العمل سريع خود آن را مهار مي کند.
"نورما ری" کارگر کارخانه نساجی است که شرایط کاری غیر قابل تحملی دارد.نگرانی از این شرایط به او امکان این را می دهد تا با بازرس شرایط کار همکار شود.آنها به کمک هم تلاش می کنند با خطرات مبارزه کرده و کارخانه را با هم متحد سازند...