«هلن لايل» (مدسن)، دانشجوي دکتراي رشته ي مردم شناسي که پايان نامه ي تحصيلي اش درباره ي افسانه ي جاني مرموزي معروف به «آبنبات فروش» و جنايت هاي او در حدود سال 1890 است، با وقوع يک رشته قتل هاي همانند در ناحيه ي جنايت خيز کابريني گرين شيکاگو، به آن جا مي رود و گفته هاي اهالي منطقه را مبني بر اين که اين جنايات را «آبنبات فروش» مرتکب شده، منطقي مي يابد.
با زیرنویس چسبیده
یک گروه فیلمسازی، دزد ظالم و قاتل بی عاطفه ای را تعقیب کرده و در امور روزمره اش سرک می کشند. اما اوضاع بر همین منوال سپری نشده و اینجا هم یکه به قاضی رفتن این طنز تلخ را پر ماجرا می کند...
"هتکلیف" برادر ناتنی "کتی ارنشاو" است اما او برای "کتی" نیمه دیگر اوست.وقتی آنها مجبور می شوند از هم جدا شوند "هتکلیف" قصد انتقام می کند و...
یک گروه نژاد پرست ولگرد متوجه می شوند که با اتفاقاتی که در محله شان رخ داده دیگر جایی برای ماندن و ادامه زندگی ندارند...
«جادي» (ويتاکر)، سرباز سياه پوست انگليسي را اعضاي ارتش آزاديبخش ايرلند مي ربايند و محکوم به اعدام مي کنند. «فرگوسن» (ري)، مأمور اجراي حکم، عامدانه به «جادي» مهلت فرار مي دهد. با اين همه «جادي» برحسب تصادف کشته مي شود. حالا «فرگوس» به لندن مي رود و سراغ «ديل» (ديويدسن)، دوست «جادي» را مي گيرد...
برنی لاپلنت روزهای سختی را می گذراند.او طلاق گرفته است ،همسر سابقش از او متنفر شده و حظانت پسرش را از او گرفته ، او مسافران یک هواپیمای سقوط کرده را نجات می دهد ولی شخصی دیگر اعتبار این کارش را به دست می آورد و...
«دلوريس وان کارتي ير» خواننده (گلدبرگ) به طور تصادفي شاهد قتل خبرچيني در يک اتاق هتل است. بنابراين «وينس» (کايتل)، نامزد «دلوريس» و «ويلي» (پورتنو) دستور مي دهد «دلوريس» را از ميان بردارند. اما «دلوريس» فرار مي کند و به ديري در يک محله ي پرت سن فرانسيسکو برده مي شود...