گروهی از سربازان آمریکایی به مواضع آلمانی ها در زمستانی برفی و سرد در نزدیکی باستوگن حمله می کنند. آنها دچار کمبود سوخت، جیره و مهمات هستند و آلمانی ها آنها را به طور مداوم تشویق به تسلیم شدن می کنند. از طرفی مه پیشروی را سخت کرده و پشتیبانی هوایی متفقین را ناممکن ساخته است...
ایتالیا، دوره رنسانس. "چزاره بورجا" (ولز) قصد چیزه شدن بر ایتالیا را دارد و دسیسههایش را با "آندره آکورسینی" (پاور) مشاور مورد اعتمادش در میان میگذارد. او قصد تصرف قلعهای با استحکامات دفاعی بسیا قوی را دارد...
"موروکامی" کارآگاه جوان دایره جنایی در اتوبوس مورد سرقت قرار گرفته و اسلحه خود را از دست می دهد.او که سرافکنده و خشمگین است تلاش می کند اسلحه اش را پیدا کند تا اینکه توسط کاراگاهی با تجربه و مسن با نام "ساتو" راهنمایی و کمک می شود...
زنی جوان و ساده لوح عاشق مردی خودش چهره می شود. اما پدر بدبین او تصور می کند آن مرد به دنبال ثروت دخترش است...
"نیک گرکاس" با خوشحالی و هدایایی برای پدر و مادر خود و جیبی پر از پول برای شروع یک کار و ازدواج با دوست دخترش "پولی فابر" به خانه بازمی گردد. ناگهان او متوجه می شود پدرش که یک راننده کامیون است هر دو پاهایش را از دست داده و...
"نوریکو" زنی بیست و هفت ساله است که به همراه پدر خود زندگی می کند.همه از او می خواهند که به فکر ازدواج خود باشد اما او می خواهد از پدر پیر خود مراقبت کند و...
در سال 1831،”چارلز ادر” ایرلندی به استرالیا می رود تا به کمک پسر عموی خود که اخیرا به مقام فرمانداری رسیده یک زندگی جدید را آغاز کند.وقتی او به آنجا می رسد با زمین دار قدرتمند “سم فلاسکی” آشنا شده و قصد تجارت با او می کند…
"فرانچسکا" و "والتر" دو تبهکار در شمال ایتالیا هستند که برای گرفتار نشدن توسط پلیس "فرانچسکا" به گروهی از زنان کارگر می پیوندد.او با "سیلوانا" و "مارکو" آشنا می شود.این چهار شخصیت وارد نقشه ای پیچیده می شوند که شامل سرقت،عشق و قتل می باشد...
« آرتور كودى جارت » ( كاگنى ) ، آدمكش روان پريش و سر دستهى گروهى از تبهكاران ، به زندان افتاده است . كارآگاهى ( اوبراين ) با ظاهر مبدل در زندان هم سلول او مىشود تا اطلاعاتى دربارهى گروه « جارت » به دست آورد .
در آغاز فیلم گروهی از شکارچیان غیرقانونی حیوانات به گروهی از گوریل ها حمله می کنند. محافظین حیوانات نیز با شکارچیان درگیر می شوند و سرانجام یک گوریل و مادر یک دختر کوچک کشته می شوند. در این میان یک بچه گوریل به رهبر شکارچیان حمله کرده و انگشت شست و سبابه او را قطع می کند. چند سال می گذرد و دختر بچه بزرگ شده و بچه گوریل نیز تبدیل به یک گوریل بسیار عظیم الجثه شده است. این دو دوستان صمیمی هستند و دختر او را جویانگ صدا می زند. پس از مدتی دوباره سر وکله شکارچیان پیدا می شود بنابراین نماینده سازمان حمایت از حیوانات دختر را راضی می کند تا گوریل را به لس آنجلس منتقل کنند و...