با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«گاى» (گرينجر)، قهرمان تنيس، در قطار با مردى به نام «برونو» (واكر) آشنا مى شود كه پيشنهاد عجيبى به او مى دهد : «برونو» همسر «گاى» را بكشد و «گاى» هم در عوض پدر «برونو» را بكشد.
خبرنگارى الكلى به نام « چاك » ( داگلاس ) ، در آلبيوكركى نيومكزيكو كار مىكند و انتظار فرصتى را مىكشد تا موفقيت گذشتهى خود را بار ديگر بازيابد . خيلى زود مردى ( بنديكت ) در غارى گرفتار مىآيد و « چاك » متوجه مىشود كه فرصت مورد نظرش را به دست آورده است ...
وقتی "سوزان گیلواری" به افسر پلیس "وب گاروود" گزارش یک ولگرد که بیرون خانه اش پرسه می زند را می دهد او وارد عمل شده و عاشقش می شود.اما همسر "سوزان" سر راه او قرار دارد و...
دانشمندان ساکن در یک مرکز تحقیقاتی قطب شمال سفینه ای فضایی را که زیر یخها مدفون شده کشف می کنند. پس از بررسی سفینه آنها خلبان را در حالت منجمد پیدا می کنند. اما وقتی آنها خلبان را با خود به مرکز می برند همه چیز به طرز وحشتناکی به هم می ریزد و...
پس از سالهای تعقیب و گریز، معاون دادستان "مارتین فرگوسن" پرونده خوبی علیه "آلبرت مندوزا" آماده کرده است. "مندوزا" در زندان است و دست راست او "جوزپ ریکو" قصد دارد علیه او شهادت بدهد. اما "ریکو" کشته شده و "فرگوسن" مجبور است همه چیز را از نو شروع کند...
"آلوین کرووین" مرد بدشانسی است که در اردوگاه آموزشی دوران جنگ جهانی دوم یکی پس از دیگری به مشکلات بزرگی بر می خورد و...
جوان مهربانى به نام « الوود پ . داود » ( استوارت )، شبى با يك خرگوش غولپيكر به نام « هاروى » ملاقات مى كند و با او دوست مى شود. از اين پس، « هاروى » همه جا « الوود » را همراهى مى كند...
فرانسه سال 1640. "سیرانو" شمشیر زن و شاعری با بینی مضحک، با ناامیدی عاشق "روکسان" زیبا است اما او در عوض اعتراف می کند عاشق "کریستین" خوش چهره است. این مقابله نتایج تراژیکی به بار می آورد و...
"افسر کربی یورک" مسئول یک پایگاه مرزی و آموزش سربازان تازه وارد از جمله پسر خود که نزدیک به پانزده ساله او را ندیده می شود.او پسرش را وادار به جنگ با سرخپوستها می کند اما پیش از آن مادرش از راه رسیده و او را خارج می کند.دیدار دوباره "کربی" و "کتلین" که سالهاست از هم جدا شده اند آنها را عاشق یکدیگر کرده و...
با زیرنویس چسبیده
« ايو هرينگتن » ( باكستر ) ، بازيگرى جوان و شيفته و والهه ى دنياى نمايش است كه يك شب با اميد و آرزو خود را به رختكن ستارهى بزرگ برودوی، « مارلو چانينگ » ( ديويس ) مىرساند، و يك داستان غم انگيز و جذاب از زندگى خود را براى او و دوستانش تعريف مىكند...