هنری هکت سردبیر یک روزنامه نیویورکی است. او عاشق کارش است اما ساعات کار طولانی و حقوق کم او را خسته می کند. همه چیز بر خلاف میل او پیش می رود تا اینکه داستانی جذاب به سراغش می آید و...
یک وکیل بهمراه یک مامور مخفی قصد دارند یک پلیس فاسد که در زمینه قاچاق مواد مخدر دست داشته را به پایین بکشند...
یک مدیر اجرایی طلاق گرفته به نام مارشال و پسر 11 ساله اش، چارلی، به طور اتفاقی یک جمجمه تبتی جادویی را لمس می کنند و قدرت مرموزی را آزاد می کنند که ذهن مارشال را به بدن چارلی منتقل می کند و بالعکس...
"جی کیلیون"، محافظ رئیس جمهور بوده است، اما برای اولین بار در سابقه کاری اش یک رئیس جمهور زن روی کار می آید و او باید محافظش باشد. رئیس جمهور جدید یک شخصیت خشمگین، متکبر فمنیستی، و متنفر از قوانین "کیلیون" می باشد و همیشه سعی می کند او را از خودش دور کند...
ژنرال آمریکائی، «اسلاین» (فارست) به دو تن از بهترین مأمورانش دستور میدهد تا کنترل یک موشکانداز را به دست بگیرند. در همان حال قرار میشود دو تن از دستوپاچلفتیترین مأموران بهعنوان آن دو نفر جا زده شوند...
"برانکو بیلی مک کوی" مالک مغرور یک گروه نمایش سیار است. اما کار بخوبی پیش نرفته و طی شش ماه گذشته او به کارکنان خود حقوقی نپرداخته است. در یک پمپ بنزین، او "آنتونیت" زنی از یک خانواده ثروتمند که در شب عروسی اش توسط همسر خود رها شده را با خود همراه می کند. "بیلی" از ظاهر او خوشش آمده و او را به عنوان دستیار خود استخدام می کند و...
یک افسر پلیس که تا به حال ماموریت خوبی نداشته مامور میشود تا یک شاهد سابقه دار را تا دادگاه همراهی کند ولی گویا این شاهد توسط گروه های مافیایی تحت تعقیب بوده و بارها و بارها مورد حمله قرار میگیرند تا اینکه معلوم میشود این گروه توسط رئیس پلیس شهر هدایت میشود و ...
با زیرنویس چسبیده
هاوارد بيل مجري خبر شبكه تلويزيوني آمريكا مجبور به كناره گيري است. مدير اجرايي شبكه مكس شوماخر دوست صميمي هاوارد، مجبور به تحويل دادن اخبار بد است. هاوارد نيز نمي تواند قبول كند كه مقام 25 سالهاش به عنوان مجري خبر را بدليل بالا بودن سن از دست بدهد. لذا در خبر بعدي كه روي آنتن مي رود به تماشاگران اعلام مي دارد كه قصد خودكشي در آخرين برنامه اش را دارد...
با دوبله فارسی
«بلانچ تيلر» (هريس)، احضارکننده ي حرفه اي ارواح است و در تظاهر به برقراري رابطه با روح خواهر مرحوم «جوليا رين برد» پولدار (نسبيت)، مي فهمد که چهل سال پيش «جوليا» خواهرش را مجبور کرده براي جلوگيري از رسوايي و بدنامي، فرزند نامشروعش را رها کند، و حالا حاضر است ده هزار دلار بدهد تا ردي از خواهرزاده اش پيدا کند...
"جوانا ابرهارت" به همراه خانواده خود به شهر کوچکی نقل مکان می کند اما به سرعت متوجه می شود که در پشت پرده رفتار عالی زنان شهر حقیقتی شیطانی مخفی شده است...