نیم قرن از زمانی که کشور اعلام کرد همزیستی انسان ها و هیولاها، دوران هرج و مرج، می گذرد. آئوی ایزومی، یک فعال حقوق بشر جوان که خواستار لغو تبعیض است، با مردی ملاقات می کند...
زمانیکه انزویِ خوره ی بازی، به دنیایی پر از پسران جذاب منتقل میشود، حس میکند در رویا به سر میبرد...در رویای شخصی دیگر! دانش آموز دبیرستانی انزو هوشینو، زندگیه محشری دارد. هر روز را به بازی ویدیویی، پرخوری و نوازش گربه ی محبوبش میگذراند. ولی زمانی که موجودی جادویی، او را به دنیای متفاوت و عاری از هر یک از علایقش منتقل میکند، این وضعیت خوشایند به آشوبی گیج کننده تبدیل میشود. حالا او گیره پسرانی جذاب افتاده ست! چطور ممکن است در این دنیای ناگوار، زنده بماند؟ آنزو قبل از بازگشت به زندگی عادی اش، باید در این واقعیت متفاوت پیش برود و بازی کند. پس او غرولند کنان با تسوکاسا تازوکی دوست میشود. کسی که متاسفانه یکی از جذاب ترین و محبوب ترین پسران مدرسه ست. اوضاع زمانی بدتر میشود که انزو درمیابد، تسوکاسا شاید چندان شخص بدی هم نباشد!
خانواده Servet به دلایل خانوادگی از اسکی شهیر به استانبول نقل مکان می کنند و خود را در محیطی کاملا متفاوت می بینند. همانطور که دوقلوهای Kerem و Ece سعی می کنند با محیط در کالج خصوصی که تازه شروع کرده اند ترکیب شوند، با افراد کاملاً متفاوتی ملاقات خواهند کرد. در حالی که گام به گام با دردهای رشدی مسیر بزرگسالی را طی می کنند، به سفری طولانی به نام جوانی می روند که در آن خود را در حالی که پراکنده از اشتباهات و هیجانات عشق اول هستند، کشف می کنند. همانطور که دوقلوها با دردهای رو به رشد آزمایش می شوند. ، رویارویی پدرشان هارون و پدرش که 25 سال است ندیده است، کل خانواده را به چالش می کشد. از سوی دیگر، مادر آنها بلیز قرار است وارد دوره جدیدی شود که در آن خود را کشف خواهد کرد. وقتی آسف و آیلا بعد از 25 سال با پسر و نوههایشان زیر یک سقف زندگی میکنند، درگیریهایشان باعث میشود بفهمند که رشد و بلوغ در طول زندگی گسترش مییابد.
دوازده شرکت کننده این مسابقه باید چالش هایی را پشت سر بگذراند تا بتوانند پول بیشتری به صندوق اضافه کنند، و در نهایت فقط یکی از آن ها برنده ی تمام پول خواهد شد...
یک روان درمانگر که اخیراً همسرش را از دست داده است، با درخواستی غیرعادی خود را در زندان یک قاتل زنجیره ای می بیند تا از تمایلات قتل خود جلوگیری کند.
یک کارآگاه کهنهکار که در شرف بازنشستگی است، جنگ روانی نفسگیری را با مردی مرموز آغاز میکند که راه او را دنبال میکند و هویتش را پنهان میکند.
داستان سریال در مورد بازیگران ناکارآمد یک سیتکام است که باید با مسائل حل نشده خود در دنیای به سرعت در حال تغییر امروز برخورد کنند.
13 سال پس از باردار شدن توسط شیطان، یک مادر اکراه و دختر دجالش تلاش می کنند تا یک زندگی معمولی در دلاور داشته باشند، اما دائماً توسط نیروهای هیولایی، از جمله شیطان، که مشتاق حضانت روح دخترش است، ناکام می شوند.
نبرد معروف جنگل تتوبرگ، که درآن نیروهای آلمانی پیشروی به شمال نیروهای رومی را در سال نهم بعد میلاد متوقف کردند، موضوع اصلی بربرهاست.