دنبال کردن مسیر حیرتانگیز به سوی عظمت با داستانهای ناگفته از درون تیم، افشای درگیریهای رختکن، مبارزات شخصی و لحظات معجزه آسا در پشت فصل افسانهای، که با باورنکردنیترین پیروزی بازگشت در فوتبال به اوج خود رسید. این سریال هم نامه ای عاشقانه به یکی از بزرگترین دستاوردهای فوتبال جهان است و هم داستان گروهی از بازیکنان است که توسط سر الکس فرگوسن برای خلق تاریخ جذب، مربیگری و قالب گیری شده اند.
هفت دانش آموز جوان را در سفر رشد خود دنبال کنید که در ابتدا خود را در موقعیت های مخاطره آمیزی می بینند، اما در نهایت از طریق همدردی، دوستی و تجربیات شخصی خود به افراد ارزشمندی تبدیل می شوند. گرچه جوانان نامی مشابه اعضای BTS دارند، اما روایتهای تخیلی را با داستانهای واقعی روایت میکنند که از طریق استعاره و نمادگرایی ارائه میشوند.
دنیای نینا متزلزل می شود وقتی خواهرش ایوی که بهترین دوست او نیز هست، عجولانه تصمیم به نامزدی می گیرد و تهدید می کند که روابط نزدیک آنها را به هم می زند.
لی هیوسیم خونگرم بالاخره تصمیم می گیرد از خانواده زالو مانند خود دور شود و به دنبال خوشبختی خود دور از آنها باشد.
یاسمین یک زن جوان پر جنب و جوش و با اعتماد به نفس است که شوهرش را در دوران بارداری از دست داده و برای حمایت از دخترش تلاش می کند. فیدان زنی محتاط و مضطرب است که به شدت از دختر خود محافظت می کند و همیشه از بالای شانه او به دنبال خطری نادیده است. وقتی یاسمین دخترش را در یک مرکز خرید شلوغ از دست می دهد، این فیدان است که آنها را دوباره جمع می کند. این ملاقات تصادفی مسیر زندگی آنها را تغییر می دهد. دیری نمی گذرد که یاسمین و فیدان ناخواسته خود را درگیر جنایتی می کنند که آنها را در چشمان توپراک قرار می دهد. راز مشترک آنها آنها را به هم پیوند می دهد، زیرا یاسمین و فیدان باید برای زنده ماندن و پاک کردن نام آنها همکاری کنند. این دو زن که در شرایط عادی هرگز نباید همدیگر را ملاقات می کردند، اکنون تنها امید یکدیگر هستند.
در پی فجایع ناشناخته در قلب ترا، یک ماده معدنی با قدرت غیر قابل تصور کشف شده است. با استفاده از آن، فناوری جامعه جهش های عظیمی ایجاد کرده است، اما این ماده باعث یک بیماری مرگبار لاعلاج می شود که منجر به بردگی جهانی مبتلایان می شود. در حالی که شورش اکنون در حال افزایش است، یک شرکت داروسازی برای یافتن درمانی برای نجات بشریت رقابت می کند.
بعد از گذشت ۲۰۰۰ سال، ارباب شیطان بیرحم تناسخ پیدا کرده! اما بهنظر میرسه استعدادی برای پرورش کاندیداهای ارباب شیطان شدن ندارد! ارباب شیطان، "آرنوس" خسته از دورهای طولانی از جنگهای بیپایان و داشتن توانایی از بین بردن انسانها، المنتالها و خدایان آرزوی دنیایی صلحآمیز را داشت. پس تصمیم گرفت به آینده تناسخ کند. اما چیزی که در انتظارش بود دنیایی بسیار صلحآمیز بود که در آن نوادگانش بهخاطر کمبود قدرتهای جادویی، ضعیف شده بودند.