شاعر روس، گورچاکوف، برای تحقیق دربارهی یک آهنگساز روس قرن ۱۸ میلادی به ایتالیا سفر میکند که در آنجا زیسته و بعد از بازگشت از ایتالیا خودکشی کرده است...
خیلی کم
خیلی کم
بسیار بسیار عارفانه .... بی نظیر بود این فیلم یک قطره بعلاوه یک قطره، یک قطره بزرگتر میسازه نه دو تا قطره! این دیالوگ و اون یک به علاوه یک مساوی با یک واقعا به فکر فرو می برد ادم .... حس میکردم اون شمع هم نماد اششراق بود هرچه باشی تارکوفسکی با عرفان وفلسفه ماهم اشنایی داشنه
ولی از نظر من (واقعاً بیسواد و کج سلیقه) باید از سطح به عمق رسید ، یعنی باید تمام روابط و دیالوگها و بازیها و هرآنچه که دیدنی است کاملاً منطقی و قابل باور باشد و سپس اگر دغدغه ای داریم(که باید داشته باشیم برای خلق هنر) در پس داستان و اتفاقات طبیعی و واقعی قابل درک که رویت میشود ، بیان کنیم ، اگر وتنها اگر هنرمند باشیم . درک یک حس در عالَم مهم است ولی توانایی چشاندن آن حس،تفاوت هنرمند با دیگران است.\n\nرسیدن به نظم از بی نظمی هنر است ، رگه یِ دست نخورده یِ طلا زیر خروار ها تن خاک یافت میشود نه در گاوصندوق خزانه داری ، سنگ و خاک را باید الک کرد تا الماس یافت نه اینکه الماس الک کنیم و سنگ به چنگ آریم. ( دیگر نمیدانم چگونه و به چه زبانی آنچه دیدم را بیان و نقد کنم به شکلی که به عشاق برنخورد ) \n\nواقعاً نمیدانم و نمیتوانم حسی آدمیزادی درک کنم وقتی رفتاری حتی شبیه به یک آدمیزاد هم نمیبینم.
\n\n\n\n\nسرشار از شگفتی ست . \n\nنوستالژی همچون شمعی ست که در دستان ماست . \nما کجا ایستاده ایم ؟ . در مقابل طوفانی از احوالات که آینده برایمان میوزاند . \nو مدام بیم آن داریم که خاموش نشود این شعله ی کوچک. آدمی به نوستالژی زنده است . \nهر چه قدر هم که بگوید که ای شیخ حال را دریاب ، باز در تنهایی خود سراغ خاطرات از دست رفته اش را میگیرد .\nو شاید اشکی بریزد و به دوردستی خیره شود . \n\n\n\n\n\n\n\n\n
نوستالژی چیست ؟ \nآیا نوستالژی یکی از احساسات انسان میباشد که تنها در مواجهه با گذشته و وقایع درک شده توسط ادراک ما معنا میابد؟ \nشاید عده ای اینطور تصور کنند که نوستالژی تنها احساسی غم انگیز است که در انسان شور گذشته را تداعی میکند ..\nاما استاد تارکوفسکی اینچنین دیدی نسبت به نوستالژی ندارد \nاستاد، نوستالژی را درکی مافوق بشری از وقایع ساده ی خاکی میداند که همچون ایمان میتواند انسان گمشده در خارج را راه نمایاند؛ \nتارکوفسکی به این حس ، ماهیتی مادی نمیدهد بلکه منشا این حس را دور افتادن از وطن حقیقی انسان ، یعنی خویشتن و ایمان میداند و این دیدگاه را به صورت کاملا شاعرانه در قاب دوربین خویش نمایش میدهد ... \nبار ها با این اثر تولد را تجربه کردم 10/10
سکوت شکست\nاما هر تکه اش فریادی شد\nکه در حصار بین دو آینه به دام افتاد\nآیا باید بر او بخشید\nکه گاهی بی ملاحظه\nفریاد در گوش کران را به سکوت ترجیح می دهد؟\n\nوقتی دیوانگان\nهوشیاران را به سوی بیداری نقب می زدند\nفرشتگان بر در اتاق می کوبیدند\nاما قصه اهریمن سر دراز داشت\n\nآمرزش برایش کافی ست؟\nاو همخوابه با صبح در زمستانی مه آلود\nبا ذره بین در جستجوی الهام است
خیلی جالبه تنها کارگردانیه که وقتی میشینه پای فیلمهاش حتی یکبارهم نگاه نمیکنی که چقدر از فیلم مونده از ترس اینکه نکنه اخراش باشه . خدایا شکرت که در زمانی زندگی میکنیم که میتونیم از دیدن فیلمهای تارکوفسکی لذت ببریم
این فیلم عشق است
بنظرموجود همچین فیلمی یه تلنگر برای فیلمسازاییه که تمام فکر و ذکرشون شده کسب موفقیت و جایزه در حالی که بقول معروف اصل رو فراموش میکن....
در به در به دنبال معنی و مفهوم در این فیلم بگردید !\nنظرشخصی: کسی که ضعف رو نمیتونه ببینه , درکی از خوبی نداره !\nبرای من سینمای تارکوفسکی با خروج از شوروی به پایان رسید . دو فیلم آخرش یعنی نوستالژیا و ایثار به شدت نا امیدکننده هستند .\n
زیبا و شاعرانه عالی بود
نوستالژیا\nشاید کدر ترین و نامفهوم ترین کار تارکوفسکی \n نوستالژیا شخصی ترین کار وی است.\nاحساسات ترک وطن (روسیه) و خانواده تارکوفسکی فقط در کارکتر گورچاکف نمایان نمی شود ، بلکه بخشی دیگر از او در دومنیکو منعکس است.\nهنگامی که گورچاکف دومنیکو را در خانه اش ملاقات می کند ،فضای بمباران شده ای که از سقف های آن آب باران می ریزد، و یک معادله یغیر منطقی1=1 1بر روی دیوار نصب شده است، دومنیکو یک بطری را بر می دارد و دو قطره بر روی دستانش می ریزد و می گوید: یک قطره یک قطره ، یک قطره ی بزرگتر را می سازد ، نه دو تا\nچیزی که تارکوفسکی می خواهد بگوید این است که گورچاکف و دومنیکو دو روی یک سکه اند ؛ هنرمند و مرد دیوانه همدیگر را درک می کنند ، چرا که آنان قسمتی از یک فرد هستند.\nاز آنجا که نوستالژیا یک هنر انتزاعی است ، این تنها بخشی از جنبه های تمثیلی آن است که خودش را برای تفسیر باز می گذارد. \nپ.ن: این اولین فیلم اندری تارکوفسکی در خارج از وطن است ، و بر خلاف عباس کیا رستمی (شاعر سینمای معاصر) کهوقتی از ایرانبیرون آمد و دیگر فیلمی در آن جا نساخت و ساخت فیلم هایش را در رابطه با ایران به اتمامرساند ؛ شاعر برجسته ی روح و معنویات (تارکوفسکی)، ثابت کرد که وقتییک کارگردان روسی میهن خود را به نام آزادی هنری ترک می کند ، ا هنوز می تواند زندانی خاطراتی باشد که به همراه خود برده است .
برایصحنه ای که اندری در آینه به جای عکس خود تصویر دومینیکو رو می بینه :\nآینه‏ی کلی ترا دیدم ابد ** دیدم اندر چشم تو من نقش خود \nگفتم آخر خویش را من یافتم ** در دو چشمش راه روشن یافتم‏\nگفت وهمم کان خیال تست هان ** ذات خود را از خیال خود بدان‏\nنقش من از چشم تو آواز داد ** که منم تو تو منی در اتحاد\n(مولانا)
سالیان دراز در حسرت خورشید، اکنون ترسانیم از روشنایی روز.\n\nچقد زیبا بود نوستالژیا تارکوفسکی.\nاین فیلم فلسفه و ادبیات است.\nتک تک سکانس های این فیلم سنگین است.\nتارکوفسکی واقعا فیلسوف و شاعر بزرگی است.\nفرم در خدمت محتواست و محتوا در خدمت فرم است.!\nآن هم چه محتوایی! چه فرمی.!\nدیگر چه میخواهید از سینما؟!\nنوستالژیا رو باید دید و مرد.!\n\nمرگ را دانم ولي تاكوي دوست، راه اگر نزديک تر داري بگو
بعضی عناصرفیلم های تارکوفسکی درفیلماش همیشه هست آب که هم ازسقف چکه می کندوهم روان است وسگ وسقف شکسته ومه و...\nاینهامنویاددیالوگ فیلم ربکامیندازه.پدرم نقاش بود و همیشه درخت میکشید، در واقع همیشه یک درخت خاص رو میکشید، چون اعتقاد داشت که آدم وقتی یه چیز بی نقص یا مکان دقیق کسی رو پیدا میکنه، دیگه نباید ولش کنه
همه فیلمایی که من ازتارکوفسکی دیدم عالی بودبه همه دوستان پیشنهادمیکنم.\nآیینه- استاکر-سولاریس-آندره روبلف-نوستالژیا
میدانید دو بار فیلم را دیدم ولی هنوز نفهمیدمش چرااااا؟؟؟؟
شب تاریک و بیم موج و گردابی به این هایل، کجا دادند حال ما سبکباران ساحلها
سالیان دراز در حسرت خورشید اکنون ترسانیم از روشنایی روز
شاعرانه‌ای که اصلن مخاطب عام ندارد!\n\nتارکوفسکیِ این فیلم با دیگر فیلم‌هایش متفاوت است... حتا با آینه...\nغیر از پیچیده بودن داستان، کارگردانی تارکوفسکی هم پیچیده شده... و البته شخصی!\n«نوستالژیا» در واقع همان زندگی تارکوفسکی است که به تصویر کشیده شده. فرم در خدمت داستان، و مثل همان عمل می‌کند. و نتیجه‌اش می‌شود شعری که برای درکش باید یک‌بار دیگر در این فضا زندگی‌ کنیم...\n\nاین فیلم را دوست داشتم، مثل تمام آثار این کارگردان... اما به نظر بنده، اگرچه بسیار پیچیده بود، اما بهترین فیلم آندره تارکوفسکی محسوب نمی‌شود!\n(با احترام به نظر تمامی اساتید سینما)
khoda vandegaar Tarkovskiy \n
سلام دوستان عزیز یک سوال داشتم برای آشنایی بیشتر با سینما و لذت بردن از فیلم و توانایی تحلیل فیلم و همچنین ادبیات نقد باید از کجا وبا چه کتاب هایی شروع کرد؟ \nاز آقای مولوی / darren24 / abi kalantary و هر کدوم از دوستان که بتونند کمک کنند ممنون میشم
پیدا کردن این فیلم برام مثل یک رویا شده بود..........................
شاهکار های یگانه شاعر سینما رو حتما دانلود کنید فیلم هاش به احساساتتون حرف میزنه
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه