سیزده سال پس از نجات یافتن از اردوگاههای کار اجباری جنگ جهانی دوم، "لوسیا" با شکنجه گر خود که اکنون در یک هتل کار می کند برخورد کرده و رابطه دیوانه وارشان دوباره آغاز می شود...
زیاد
زیاد
زيرنويس لطفا\n
عکس کاور این فیلم راهنمای من تو زندگیمه:|
الان ورژن اصلیه ولی. ممنون
ایده اصلی داستان (تقابل اسیر و شکنجه گر بعد از اتمام جنگ) شباهت زیادی به فیلم مرگ و دوشیزه رومن پولانسکی داره (همچنین فیلم ایرانی روز برمی آید اقتباسی از اثر پولانسکی است).\nالبته این فیلم بیست سال قبل از فیلم مرگ و دوشیزه (Death and the Maiden) ساخته شده.\nبنظرم هسته اصلی داستان اینقدر درگیرکننده هست که چند فیلم با این مضمون ساخته بشن.
این فیلم رو پیشنهاد میکنم طرفداران سینمای اکسپلویتشن حتما ببینن. یکی از آثار کالت nazisploitation هست این اثر. با بازی شارلوت رمپلینگ. \nاین پوستر ورژن اصلی نیست در ضمن\n8 از 10
خطر لو رفتن داستان\n\n\n\n\n\nنگهبان شب \n\n\n«نگهبان شب» در سال 1974 توسط کارگردان ايتاليايی، ليليانا کاوانی (Liliana Cavani)، ساخته شد. در اولين نگاه اين ‌طور به نظر می‌رسد که کاوانی قصد داشته تا با استفاده از سوژه‌ی هولوکاست احساسات بيننده را به بازی بگيرد؛ اما در نگاهی دقيق‌تر اين تريلر روان‌شناسانه‌ی انگليسی زبان روايت‌گر ابعاد تاريک شخصیت‌های جذاب آن است که گرفتار خاطراتشان از جنگ جهانی دوم هستند.\n\nزمانی که اين اثر در ايالات متحده اکران شد برخورد منتقدين چندان خوشايند نبود. وينسنت کنبی (Vincent Canby) عنوان نقدش در نيويورک تايمز را «نگهبان شب ....وگرافی عاشقانه است» گذاشت و در آن تا توانست فيلم را به ريش‌خند گرفت؛ و بعضی از بينندگان از اين‌که يک کارگردان زن، يکی از بازماندگان مؤنث بازداشت‌گاه اسرا را به عنوان سوژه‌ی جنسی مازوخيستی افسر نازی‌اش نشان داده بود ناراحت شدند.\n\nبه هر حال، مثل ديگر کارگردان جنجالی ايتاليا، لينا ورت‌مولر (Lina Wertmuller)، کاوانی هرگز خود را فيلم‌سازی فمينیست معرفی نکرد. در واقع در فيلم‌های بعدی او نظير پوست (1981، با بازی مارچلو ماسترويانی و برت لنکستر)، و Francesco (هم‌چنين با عنوان St. Francis of Assisi، 1989، با بازی ميکی رورک) به سختی می‌توان نقشی مثبت برای زنان پيدا کرد.\n\nگروه بازيگران کاوانی در نگهبان شب يعنی درک بوگارد (Dirk Bogarde) در نقش مکس (Max) و شارلوت رمپلينگ (Charlotte Rampling) در نقش لوسيا (Lucia) يادآور نقشی است که آن دو پنج سال پيش از آن در فيلم لوکینو ويسکونتی (Luchino Visconti) يعنی The Damned بازی کرده بودند. پتانسيل بوگارد برای خشونت تلطيف شده و زيبايی استخوانی رمپلينگ به خوبی با چنين فيلم‌های شیطان‌صفتانه‌ای که تنها راه نجات در آن‌ها مرگ است هماهنگی دارد.\n\nداستان در سال 1957 در وين می‌گذرد، جايی که يک سازمان مخفی از نازی‌های سابق جلسات دوره‌ای را برای حذف شهود خطرناک برگزار می‌کند. مکس، يک افسر پيشين SS، در هتلی مجلل نگهبان شب است. هنگامی که لوسيا همراه همسرش وارد لابی هتل می‌شود، تغيّر عميقی در نگاه آن‌ها ايجاد می‌شود که اهميت آن در فلاش‌بک‌هايی که می‌بينیم مشخص می‌شود. لوسيا يکی از زندانيان بازداشت‌گاه اسرا بوده. تصاويری از گذشته روايت حال را به سرعت نقطه‌گذاری می‌کند و مشخص می‌کند که لوسيا نجات يافت چون بازی‌چه‌ی مکس شد.\n\nمکس و لوسيا سرانجام طی شوری خشونت‌آميز به هم می‌پيوندند که از فوران ميل سرکوب‌شده‌ی آن دو گرم‌تر می‌شود. به جای آن‌که پرونده‌ی او را ببندد، همان‌طور که به او دستور داده شده، او شريک مشتاقش را در آپارتمانش به زنجير می‌کشد، جايی که آن دو صحنه‌های بازداشتگاه را بازسازی می‌کنند.\n\nعشق عقده‌وار مکس و لوسيا سرانجام آن دو را به شرايط بازداشت‌گاه اسرا باز‌می‌گرداند، که اين بار هر دو قربانی آن‌اند. آن‌ها دچار پارانويا می‌شوند، چرا که تحت تعقيب قرار گرفته‌اند؛ ديگر بيرون نمی‌روند؛ سرانجام، گرسنگی و کمبود هوا آنها را تا حد حيوان ساقط می‌کند. هسته‌ی فيلم شايد اين اعتراف مکس باشد که او شب کار می‌کند، چرا که در طول روز، در روشنايی نور، شرم‌سار است.
خطر لو رفتن داستان\n\n\n\n\n\nنگهبان شب \n\n\n«نگهبان شب» در سال 1974 توسط کارگردان ايتاليايی، ليليانا کاوانی (Liliana Cavani)، ساخته شد. در اولين نگاه اين ‌طور به نظر می‌رسد که کاوانی قصد داشته تا با استفاده از سوژه‌ی هولوکاست احساسات بيننده را به بازی بگيرد؛ اما در نگاهی دقيق‌تر اين تريلر روان‌شناسانه‌ی انگليسی زبان روايت‌گر ابعاد تاريک شخصیت‌های جذاب آن است که گرفتار خاطراتشان از جنگ جهانی دوم هستند.\n\nزمانی که اين اثر در ايالات متحده اکران شد برخورد منتقدين چندان خوشايند نبود. وينسنت کنبی (Vincent Canby) عنوان نقدش در نيويورک تايمز را «نگهبان شب ....وگرافی عاشقانه است» گذاشت و در آن تا توانست فيلم را به ريش‌خند گرفت؛ و بعضی از بينندگان از اين‌که يک کارگردان زن، يکی از بازماندگان مؤنث بازداشت‌گاه اسرا را به عنوان سوژه‌ی جنسی مازوخيستی افسر نازی‌اش نشان داده بود ناراحت شدند.\n\nبه هر حال، مثل ديگر کارگردان جنجالی ايتاليا، لينا ورت‌مولر (Lina Wertmuller)، کاوانی هرگز خود را فيلم‌سازی فمينیست معرفی نکرد. در واقع در فيلم‌های بعدی او نظير پوست (1981، با بازی مارچلو ماسترويانی و برت لنکستر)، و Francesco (هم‌چنين با عنوان St. Francis of Assisi، 1989، با بازی ميکی رورک) به سختی می‌توان نقشی مثبت برای زنان پيدا کرد.\n\nگروه بازيگران کاوانی در نگهبان شب يعنی درک بوگارد (Dirk Bogarde) در نقش مکس (Max) و شارلوت رمپلينگ (Charlotte Rampling) در نقش لوسيا (Lucia) يادآور نقشی است که آن دو پنج سال پيش از آن در فيلم لوکینو ويسکونتی (Luchino Visconti) يعنی The Damned بازی کرده بودند. پتانسيل بوگارد برای خشونت تلطيف شده و زيبايی استخوانی رمپلينگ به خوبی با چنين فيلم‌های شیطان‌صفتانه‌ای که تنها راه نجات در آن‌ها مرگ است هماهنگی دارد.\n\nداستان در سال 1957 در وين می‌گذرد، جايی که يک سازمان مخفی از نازی‌های سابق جلسات دوره‌ای را برای حذف شهود خطرناک برگزار می‌کند. مکس، يک افسر پيشين SS، در هتلی مجلل نگهبان شب است. هنگامی که لوسيا همراه همسرش وارد لابی هتل می‌شود، تغيّر عميقی در نگاه آن‌ها ايجاد می‌شود که اهميت آن در فلاش‌بک‌هايی که می‌بينیم مشخص می‌شود. لوسيا يکی از زندانيان بازداشت‌گاه اسرا بوده. تصاويری از گذشته روايت حال را به سرعت نقطه‌گذاری می‌کند و مشخص می‌کند که لوسيا نجات يافت چون بازی‌چه‌ی مکس شد.\n\nمکس و لوسيا سرانجام طی شوری خشونت‌آميز به هم می‌پيوندند که از فوران ميل سرکوب‌شده‌ی آن دو گرم‌تر می‌شود. به جای آن‌که پرونده‌ی او را ببندد، همان‌طور که به او دستور داده شده، او شريک مشتاقش را در آپارتمانش به زنجير می‌کشد، جايی که آن دو صحنه‌های بازداشتگاه را بازسازی می‌کنند.\n\nعشق عقده‌وار مکس و لوسيا سرانجام آن دو را به شرايط بازداشت‌گاه اسرا باز‌می‌گرداند، که اين بار هر دو قربانی آن‌اند. آن‌ها دچار پارانويا می‌شوند، چرا که تحت تعقيب قرار گرفته‌اند؛ ديگر بيرون نمی‌روند؛ سرانجام، گرسنگی و کمبود هوا آنها را تا حد حيوان ساقط می‌کند. هسته‌ی فيلم شايد اين اعتراف مکس باشد که او شب کار می‌کند، چرا که در طول روز، در روشنايی نور، شرم‌سار است.\n
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه