نورمبرگ، سال 1828. پسر شانزده ساله اي که به نظر عقب مانده مي آيد، در حالي که يک کتاب دعا و يک نامه در دستش دارد، در وسط ميدان شهر پديدار مي شود. در نامه که بدون امضاست نوشته شده که اين پسر را دهقاني بزرگ کرده که ديگر توانايي نگه داري او را ندارد و خواسته او را «سواري شجاع» مثل پدرش بار آورند...
خیلی کم
خیلی کم
از دو منظر میشه فیلم رو بررسی کرد \nیکی از لحاظ فنی که کارگردانی عالی هرتزوگ فیلم را به یکی از نقاط درخشان کارنامه کاری اون تبدیل کرده \nبازی خوب و بازسازی دقیق فیلم بر اساس واقعیت و انتخاب لوکیشن مناسب\nاما مایه اصلی فیلم سوژه مرموز و رازآلود آن است\nمن مثل خیلیها اولین بار در کتاب عحیب تر از علم با این موضوع آشنا شدم که به طور خلاصه در چند صفحه به آن پرداخته بود و تا مدتها ذهنم درگیر بود\nبعدها مستندات بیشتری خوندم که در این فیلم به آن پرداخته \nمتل منگی و بیهوشی در اولین روز که مامور پلیس به سختی اون رو بیدار میکنه که بعدها گفت دلیل آن ماده بیهوش کننده بوده که همیشه به او خورانده میشده و اون روز برای اینکه مسیر رو هیچوقت به یاد نیاره \nاین جزییات در فیلم هست\nدر واقع جنبه مرموز قضیه، قبل از پیدا شدن اوست \nاز هنگامی که پیدا میشه تا وقتیکه در خانه دکتر چیزهای زیادی یاد میگیره و استعداد خوبی از خودش نشون میده و حتی در آن سکانس فیلم میتونه با استدلال خاص خودش معما رو حل کنه\nولی خب اون تونست به شهرتی فراگیر برسه و شاید در جهت این قضیه دست به اعمال عجیبی زد\nاینکه در بار اول سوقصد که اون رو خون آلود پیدا میکنن در اتاق بدون اینکه به کسی بگه در حالیکه رد خونش که بیرون از اتاق اومده و برگشته دیده شده بود و خیلیها معتقدند جهت پنهان کردن تیغ یا چاقو بوده چون در اتاق هیچ ابزاری نبوده و اون معتقد بوده که کسی با او اینکار رو کرده (همونی که قبل از پیدا شدن ازش نگهداری میکرده)\nسوقصد دوم که در فیلم نشان داده نشد تیراندازی با تپانچه ای بوده که در کتابخانه طوری شلیک میکنه تنها پوست سرش زخمی میشه و بخاطر صدا بقیه میان و اونو میبینن ولی باز معتقد بود که کسی شلیک کرده \nاین قضایا باعث مطرح شدن بیشترش شد\nتا بار اخر که شاید زیاده روی کرد و ضربه ای زد که در اثر عفونت آن درگذشت در حالیکه در برفهای اطراف او هیچ ردپایی نبود و تنها میشد به اجنه این موضوع ترور رو ربط داد\nالبته همونطور که در سکانس نهایی نشون میده لوب مغز او دارای نقص بود و ار بعضی اختلالات روحی رنج میبرد که این موضوع یعنی آسیب به خود رو محتمل میکرد\nنکته مرموز کسانی هستند که او رو سالها مانند حیوان در جایی نگهداری کردند به دور از هر انسانی و او را رها کردند در حالیکه در نامه همراهش نوشتند او استعداد زیادی دارد و مستعد یاد گرفتن است...
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه