ژاپن قرن شانزدهم . « گنجورو » ( مورى ) و « توبئى » ( اوزاوا ) كوزهگران روستايى در رؤياى ثروت و آسايش عازم بازار شهر بزرگ مى شوند . « گنجورو » مفتون « بانو واكاسا » ( كيو ) ى ثروتمند مى شود و زنش ، « مياگى » ( تاناكا ) را از ياد مى برد ، در حالى كه « واكاسا » شبحى بيش نيست...
خیلی کم
خیلی کم
"سینما آشکار نمی کند، پنهان میدارد." مردی در روزگار ناامن جنگ های داخلی و هجوم راهزنان، روستا، خانه و همسرش را ترک گفت. رفت و دشواری های بسیار از سر گذراند. شاهدختی با او آشنا شد و به یکدیگر دل بستند. اما مرد سرانجام دانست که به روح شاهدخت عاشق شده است، و این موجودی راستین نیست. سال ها گذشت و مرد به انه بازگشت. شامگاهان به روستایش رسید، دید که خانه برجاست و چراغی در آن روشن. همسرش رو یافت، تهیدست و اندوهگین، اما همچنان مهربان که خاموش اندک شامی آماده کرد و خود کنار آتش نشست. سحرگاه مرد بیدار شد؛ دید تنهاست. از همسایگان که به دشواری بازش شناختند، شنید که زنش مدت ها پیش کسته شده است؛ و در باغچهی خانه به خاکش سپرده اند. مرد گور را یافت. پس شبی که گذشت چه کسی از اون پذیرایی کرده بود؟ کدام نگاه در آمیزه ای از عشق و رنجش به او خیره مانده بود؟ کدام دست چنان بخشنده او را نوازش داده بود؟ این پایان فیلم اوگتسو مونوگاتاری ساختهی کنجی میزگوچی است. اثری که پس از سال ها، در یادم همچون حضور زن در آن شامگاه روستا زنده است. فیلم با ظرافت از گوهر راستین یاد کرده است: تصاویر دنیای خیالی به چشم ما واقعیت مییابند و زنده میشوند؛ و ما آرام، از جهان زندگی هر روزهی خویش دور می شویم. آن مرد به تصاویری گذرا، به زندگی اشباح، با ورداشت؛ و راز آن شب و آن سال ها که بر او گذشت همین باور بود. سینما نیز گذر راه از بیداری به خواب، از واقعیت به خیال است، در تاریکی سینما به تصاویر گذرا باو می آوریم و اشباحی را زنده می بینیم. پس فیلم به یادمان هایمان همانند میشود. نگاهی است به آنچه می روزد، و در این رفتن راستتر و زندهتر از هر چیز دیگر می نماید.
لطفا فیلم های ازو رو هم در سایت قرار بدید.\nسینمای زاپن یعنی ازو.میزوگوچی.کوراساوا.میازاکی
سینمای ژاپن آرام و بی هیچ هیاهویی فکر آدمی را به تکاپو می اندازد
سانشوی مباشر رو دوست نداشتم ... نمیدونم شاید بد موقع دیدمش ، اما این یکی فیلم میزوگوچی هر نما و صحنه اش درگیرکننده بود و فوق العاده کارگردانی شده بود ، اصلا آدم حسن نمیکرد واسه شصت سال پیش ه و یه جورایی مثل فیلم کوایدان کوبایاشی ریشه در اساطیر ژاپن داشت ، مثل رمان های هاروکی موراکامی
فقط اندکی تفکر در این فیلم انسانو به جنون میکشونه
هنوز باید زندگی و زیست کرد تا به سینمای این بزرگ مرد شرقی رسید خیلی زود بشه به عمیق ترین درد انسانی رو درک کرد.\n\nبه احترام سینمای میزوگوچی به رسم ادب ایرانی می ایستیم و به رسم ادب ژاپنی چهار زانو می نشینیم.
دستان پردازی عالی...بخیلی ساده وروان داستان به سمت جلو پیش میره واخر سرم خیلی عالی به نتیجه گیری میرسه...طوری که جای هیچ جوری ابهام و ایرادگیری برای مخاطب باقی نمی مونه...این اولین فیلم از میزوگوچی بود که دیدم و بهش 10 میدم
یک شاهکار به تمام معنا\n\nو باز هم بازی فراموش نشدنی و فوق العالده ی ماچیکو کیو\n\nاین فیلم واقعا جزو زیباترین فیلم های تاریخ سینماست
یعنی میشه این همه حرف رو تو یک فیلم زد؟ به نظر من نمیشه اما این فیلم ثابت کرد که میشه!
بهترین فیلمساز شرق در تاریخ.
این فیلم نهایت سینماست...یعنی هیچ کلمه ای در وصفش نمیشه گفت
چقد این فیلم لذت بخشه...
\nسینمای ژاپن با آثار میزوگوچی به بلوغ رسید\n\nهمانگونه که کوروساوا گفته است بعد از او کسی نمیتواند گذشته ی ژاپن را آن طور روشن و واقعی نشان دهد ، میزوگوچی پیش از آنکه یک کارگردان باشد ، همواره یک نقاش بوده است. همینکه او قبل از گرایشش به سینما در حرفه ی نقاشی فعال بوده روشنگر این موضوع است که چندان غریب نیست اگر او را خالق تصاویر خالص ، تکرار نشدنی و اثیری در سینما می یابیم ، او ما را با خود به ماوراء می برد تا چشم انداز تکرار شونده و محدود زمینی را در دیدگان مان وسعت بخشد. \n\nشاعر نفرین شده ی قطعاتِ ممنوع شارل بودلر می نویسد : « لازم بود در همه ی اعصار و در همه ی تمدن ها انسان هایی باشند با چشم اندازی فراتر از زمین تا بتوانند زیستن را به بشریت حیوانی بیاموزند ، انسان به تنهایی قادر نبود آن را کشف کند »\n\nمیزوگوچی از همین دسته انسان هاست دغدغه های او هستی شناسانه ، نه سینمایی ست گر چه این عدم اولویت او را نسبت به فرم و ساختار آثارش سهل انگار نکرده و ما شاهد ناب ترین تکنیک های ابداعی و تلفیقی وی در آثار بجای مانده هستیم ، دنیای او وسیع تر و در عین حال شخصی تر از دیگر همعصرانش بود. \n\nمیزوگوچی با عملکرد خود در سینما منفعت طلبی و شعارگونگی را تحقیر کرد ، اینجاست که میتوان معنای رسالت او را دریافت : آثار او جایگزین آفرینش خیر می شوند ، آنها تجلی رایگانیِ آگاهی اند ، قلمرو خیال را بر میاشوبند و مساله ی آفرینش نخستین و مطلق اثر هنری را پیش می کشند . برای درک بیشتر آثار او باید نوعی دوگانگی در مفهوم طبیعت را نزد او نتیجه گیری کنیم ، اینگونه در بررسی دقیق تر درمی یابیم که مراتب معنایی بسیاری برای وی موجودند ، مراتبی که به نخستینِ آنها در این متن اشاره شد...\n\nبا مهر - گلستانی
چه میزانسن هایی!! چه نماهایی! بازی های عالی و نورپردازی دیوونه کننده!!\nفیلمی که 62 سال پیش ساخته شده ولی انسان حریص و سربه هوای امروزی رو روایت میکنه
فرمت صداش برای من پشتیبانی نمیشه تعجب کردم از دوستان کسی میتونه لطفا راهنمایی کنه / تبلت گلاکسی نوت و با نرم افزار MX پلییر / شاید چیزی رو نمیدونم /
قطعا یکی از شاهکار های سینمای ژاپن که در انتها مو به تن آدم سیخ میکنه!از منظر نماها\n،نور پردازی و میزانسن ها هم فوق العاده چشم نواز!
این فیلم که مال دست کم 60 سال پیشه از خیلی از فیلم های امروزی بهتره .. اصلاً مایه خجالته که بخوام مقایسه کنم این شاهکارارو با فیلم های امروزی....
سینمای ژاپن، لطیف ترین و انسانی ترین سینمای جهان.\nاثری زیبا از پرسابقه ترین و یکی از پرکاترین فیلم سازان ژاپن
اصالت از این فیلم میباره. واقعا آدم به شرقی بودن خودش افتخار میکنه وقتی این فیلمو می بینه و هنر افسانه پردازی شرق رو نگاه میکنه
شاهکاری گمنام و تماشایی...از باشکوه ترین فیلمهای سینمای ژاپن یا تاریخ سینما...
بی نظیر\nفیلمی که در محتوا یک اثر فلسفی عمیق است و در فرم یکی از پرچم داران زمانش\n
چقدر عمیق و زیبا بود\nبی نظیر به (معنای واقعی) تنها واژه ای هست که میشه در وصف این شاهکار گفت\nاز لحاظ تکنیک به عنوان یه فیلم جریان ساز به مراتب از همشهری کین بهتر بود
از فیلمهایی که نشان قدرت سینمای کلاسیک ژاپن و در حین دیدنش احساس کردم در نثری از کافکا گیر کردم.... مسخ شدم...
یک فیلم زیبا و جاودان
شاهکار ابدی با مایه هایی از سوررئالیسم \n
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه