« نينوچكا » ( گاربو ) مأمور سختگير و متعصب حزبى از شوروى به پاريس مىآيد تا سه فرستادهى خاطى قبلى دولت را به وطن بازگرداند. او در برخورد با « كنت لئون دولگا » ( داگلاس ) ، براى نخستين بار لذت دلباختگى و زن بودن را تجربه مىكند.
ندارد
ندارد
نقد فیلم نینوچکا\nمغازه ی گوشه ی خیابان جناب ارنست لوبیچ، میزان انتظارات مرا از خودش بینهایت زیاد کرد و در زمان دیدن این فیلم انتظار فیلمی در همان حد عمیق و در عین حال خوش ساخت را داشتم که البته برآورده نشد و با فیلمی می شود گفت ضعیف روبرو شدم و خصوصاً از نیمه ی دوم به بعد کاملاً فیلم شکسته می شود یعنی با اشکالاتی که پیدا می کند نه تنها ریتم بسیار خوب 50 دقیقه ی اولش را نابود می کند بلکه اجازه نمی دهد فیلم عمیق شود و تمام نشانه هایش به طور کامل حیف می شود. ولی در نگاهی منصفانه من به نیمه ی اول فیلم نمره ی کامل را می دهم اما از کل فیلم نمی توانم دفاع کنم.\nدر نیمه ی اول فیلم لوبیچ می تونه در چند دقیقه ی آغازین فیلم با اون سه روس دوستداشنی هم لحظات مفرحی ایجاد کند و هم نقد و کمی هجو کند و در عرض چند دقیقه ی کوتاه اما با پلان های دقیق سه تیپ می سازد که با آنها می تواند نوع فضای اثر خودش را و چیزی که ما باید در اتظارش باشیم را توضیح دهد. با آمدن نونیچکا و برخوردش با لئون، هم جنبه ی کمدی فیلم و هم جنبه ی هجوآلود فیلم پررنگ تر می شود و برای چهل دقیقه بسیار فیلم خوبی را شاهدیم.یعنی جدیت و رویکرد کم.ونیستی نونیچکا بسیار پرداخت خوبی دارد که این با جزئیات دقیق فیلمنامه رقم خورده است از شکل چمدون و ظاهرش گرفته تا برخوردی که با پیشخدمت ها و اتاق هتل و غیره دارد. و همچنین رابطه نیم ساعتی اول فیلمش با لئون هم خیلی خوب در فیلم جا می افتد و از میان پارادوکس نوع رویکرد های متفات این دو شخصیت نسبت به یکدیگر کمدی آفریده می شود و همچنین تا حدی هم هجوهای لوبیچ جا می افتد. تا اینجا خیلی فیلم خوبیست اما به نظرم دقیقاً نیمه ی دوم به بعد با یک اشکال مهلک فیلم سقوط می کند و همین سقوط آن را از عمیق شدن دور می کند.\n\nمشکل پایه ای و اساسی هم این است که به قدری که لوبیچ موفق است شخصیت سخت و استوار نینوچکا را بسازد به همان قدر موفق نیست او را تغییر دهد و من تغییر کردن خانم نینوچکا را به این راحتی باور نمی کنم که این تغییر پایه ی فیلم است و اگر لوبیچ در آن موفق نشود کامل نیمی از فیلمش نابود می شود و در کنار آن نیمه اول فیلم را هم خود به خود بی اثر می کند. به نظرم تغییر نینوچکا به قدری که آن شخصیت لازم دارد پرداخت نمی شود و می شود گفت تا حدی دفعی است و منطقش در فیلم غایب است و مرا بلکل در نیمه ی دوم فیلم از فضای اثر خارج کرد.\n\nاین فیلمThe Shop Around the Cornerاز همین فیلمساز به نظرم برای همیشه در سینما می ماند.\n
داستان جالبی داشت و البته خاصیت طنز نشان دادن اغراق است ولی در این فیلم روسها بسیار احمق و امل نشان داده شده اند که البته با توجه به سال ساخت فیلم که قبل از شروع جنگ جهانی دوم بود شاید عجیب نبود و شاید بعد از جنگ بود که غرب برای روسها احترام بیشتری قاعل شد وقتی که فرانسه ای که در این فیلم به روسیه میخندد تنها یک هفته توانست در برابر آلمان نازی مقاومت کند و حتی آمریکایی ها هم در صورتی که روس ها وارد جنگ نمیشدند نمی توانستند کاری از پیش ببرند در واقع روسها آنقدر که در فیلم نشان داده میشه هم مسخره و احمق نبودند .
زیباتر از خود فیلم و داستان جالب آن بازی عالی گرتا گاربو است که در اولین فیلم ناطق خود و بعد از سالها غیبت از سینما دوباره میدرخشد و این را به تماشاگران آن دوران ثابت کرد که علاوه بر چهره زیبا صدای دلنشینی هم دارد و در سینمای ناطق هم موفق خواهد بود.
کوپالسکی : رفقا! رفقا! این قدر زود تسلیم نشین. ناسلامتی ما باید آبروی روسیه رو حفظ کنیم. \n\nبولیانف : خیلی خوب. پس ده دقیقه دیگه هم آبروی روسیه رو حفظ می‌کنیم.
امیر پوریا - نینوچکا : \nشايد هشتاد سال پيش، در زمان نخستين نمايش عمومي «نينوچكا» كه سرفصل دو گنجينه جاودانه تاريخ سينما (هم كارنامه سرشار از شاهكارهاي ارنست لوبيچ و هم اقيانوس غني و وسيع «كمدي رومانتيك»هاي بيلي وايلدري) به حساب مي‌آمد، طبيعي بود كه ناقدان و مورخان آن را اثري با خميرمايه باب طبع آمريكايي‌ها در نقد و نكوهش آداب جامعه‌شناسي سوسياليستي روسيه شوروي بدانند. البته اين هم بخشي از دستاوردهاي مضموني «نينوچكا» است؛ اما محدود كردن فيلم به اين ويژگي‌اش مثل برخوردي كه ممكن است با هر اثر داراي ارجاع‌هاي سياسي- اجتماعي مشخص صورت گيرد، نوعي كوته‌نگري و سطحي‌انديشي است كه به خصوص در رويارويي با منشوري چندوجهي چون «اثري از ارنست لوبيچ»، گناهي نابخشودني مي‌نمايد. امروز كه فروپاشي شوروي و تئوري‌هاي پوسيده اقتصاد كمونيستي به بخشي از تاريخ نيمه دوم قرن بيستم بدل شده و همه آن را به عنوان اتفاقي محتوم و گريزناپذير، در جايگاه سرنوشت آن همه اصرار دوران استبداد استاليني و اختناق چين بعد از مائو پذيرفته‌ايم، ديگر خنديدن به گرايش‌هاي طبيعي آدم‌هاي فيلم لوبيچ كه به تدريج جرأت پيدا مي‌كنند تا عليه قيد و بندهاي حكومت سوسياليستي و آرمان‌هاي شعاري‌ و تحميلي‌اش رفتار كنند و عاشق شوند و خوش بگذرانند، نشانه‌يي از ترويج ديدگاه‌هاي كاپيتاليستي در «نينوچكا» نيست. بلكه پيام‌آور اين واقعيت بشري و ازلي/ابدي است كه سرسپردگي به هر مجموعه تئوري وضع‌شده به دست معاصران يا به‌ارث رسيده از پيشينيان، تنها به ضرب و زور تحميل و تحميق دوام موقتي مي‌آورد و بعد جايش را به تمايلات طبيعي هر آدمي‌زاده‌اي در زيست جاري و معقول و معمولش مي‌دهد. و بدين معنا، «نينوچكا» نه درباره مهاجرت چند روس ناراضي و فريفته زندگي به سبك غربي‌ها، بلكه درباره نياز بشر به نجات خود از آن چيز و چيزهايي است كه در اصل و ذات او و زندگي مطلوب و دلخواه جان و جسمش جايي ندارند؛ اما با تأثيرپذيري از مشتي شعار زودگذر و از ياد رونده، گاه مدتي او را به تخدير و سرسپردگي كوركورانه و درجازدن وا مي‌دارند.\nآدم‌هاي «نينوچكا» به جاي ابلهانه‌ايستادن بر سر آن، به ريشه‌هاي انساني‌شان برمي‌گردند و ارزش و شفا و شور و عيش عاشقي و سرخوشي را بازمي‌يابند تا زنده و سرزنده بمانند.\nترديدي نيست كه فيلمنامه كامل و سرشار از جزئيات وايلدر و براكت (همكار او در نگارش «سانست بلوار») و والتر رايش، به ويژه در آن خصلت بي‌بديل كمدي رومانتيك به سبك وايلدر كه هر اتفاق تصادفي را به منطقي‌ترين رخداد فيلم در نظر تماشاگر بدل مي‌كند، از سرچشمه‌هاي اصلي جاودانگي «نينوچكا» به شمار مي‌رود.
فیلمنامه ی عالی بیلی وایلدر....بازی محشر گرتا گاربو ....و خیلی چیزای دیگه.....باعث شده این فیلم تبدیل بشه به یه کمدی محشر
یه کمدی محشر
وقتی به بهانه عدالت اجتماعی، آزادی انسانها قربانی می شود خون در رگهای زندگی جامعه می خشکد....
درجه یگ\nاز بهترین های تاریخ سینما
فیلمی خوب،شاداب و سرگرم کننده از کارگردانی بزرگ بنام ارنست لوبیچ ، با فیلمنامه ای سرحال و قوی از بیلی وایلدر کبیر..\nفیلم دیگر این کارگردان -مغازه گوشه خیابان - کمی از این فیلم جلوتره در کارگردانی و تدوین..\nلوبیچ و وایلدر از بهترین کارگردانان گونه کمدی-رمانتیک در تاریخ سینمان..\n6/5 از 10 ( شش و نیم از ده )\n
از جاودانه های تاریخ سینما که با عشق سوسیالیسم را زمین گیر می کند؛ بازی اسطورۀ هالیوود (گرتا گاربو) نیز غیرقابل توصیف است
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه