يک روز زندگی همراه با يک رانندگی تاکسی (جعفر پناهی) در تهران که چالش های اجتماعی در ایران را به تصویر می کشد.
فیلم ماجرای یک مرد نویسنده است که با خروج از شهر، به ویلایش در شمال پناه میبرد و پس از ورود به ویلا، پردهها را میکشد و ارتباط خود را با دنیای بیرون قطع میکند. در حالی که به دنبال آن یک مرد و زن جوان که در حال فرار از دست پلیس هستند، ناگهان وارد خانه میشوند.
"جعفر پناهی" و "مجتبی میرطهماسب" تلاش میکنند تا از طریق به تصویر کشیدن یک روز از زندگی جعفر پناهی، شرایط امروز سینمای ایران را نشان دهند...
داستان روایتگر شرح حال دخترانی است که حاضرند هر کاری انجام دهند تا بازی ایران-بحرین را برای ورود ایران به جام جهانی ببینند تا جای کسانی را که در بازی ایران-ژاپن جان خود را از دست داده اند خالی نباشد آنهاهرکدام با لباسی مبدل سعی میکنند وارد ورزشگاه بشوند اما تعدادی از آنها به دلیل ممنوعیت ورود زنها به استادیوم دستگیر میشوند...
یک پیک موتوری ایرانی که شغلش تحویل غذاست، همه روزه شاهد بیشترین فساد و فاصله طبقاتی در شهر خود بوده و تصمیم می گیرد دست به جنایتی بزرگ بزند...
فیلم روایتگر داستان شش زن است که از زندان گریختهاند و سرنوشت متفاوتی را تجربه می کنند. فرشته، مائده، الهام و نرگس هر یک به دنبال پناهگاهی برای خود هستند....
زمان تحویل سال نو نزدیک است. راضیه از مادرش پول میگیرد تا برای سفره هفت سین ماهی قرمز بخرد، اما پولش بین راه گم میشود. او در جستجوی پول گمشدهاش با کسانی آشنا میشود، کسانی که نمیتوانند سر سفره هفتسین در کنارش باشند، اما هر یک به نوعی سعی میکنند تا راضیه را یاری کنند که به مقصودش دست یابد...