در بحبوحه جنگهاى داخلى امريكا .« مايك مكوم » ( فلين ) را ، به رغم شجاعتهايش ، از ارتش شمالى ها بيرون مىاندازند و او هم آرام آرام به كارهاى خلاف روى مىآورد . تا اين كه به نوادا مىرود و پس از راه انداختن قمارخانهاى بزرگ با مردى به نام « استنلى مور » ( بنت ) در معدن نقره ى او شريك مى شود .
یک دلال سهام نیویورکی تلاش می کند خانواده پرجمعیت خود، شامل همسر و چهار پسر و کتابداری وسواسی را اداره کند و...
« ميلدرد پيرس » ( كرافورد ) ، مادرى خانهدار ، همه چيزش را فدا مىكند تا دخترش ، « ودا » ( بلايت ) زندگى موفقى داشته باشد . او خيلى زود مدارج ترقى را طى میكند و با مردى اشرافى ازدواج مىیكند . اما با وقوع قتلى به دست دختر ، تعارضهاى ديرين ميان او و مادرش آشكار میشود...
"الیزابت لین" یکی از مشهورترین روزنامه نگاران کشور است. او در ستونش خود را زنی سخت کوش که از فرزندان خود مراقبت می کند و آشپزی بی نظیری دارد معرفی کرده است. اما همه اینها دروغ بوده و در حقیقت او زنی مجرد بوده که حتی نمی تواند یک تخم مرغ درست کند و...
یک کشتی آمریکایی توسط زیردریایی آلمانی غرق شده و نجات یافتگان یازده روز را در یک قایق بر روی سطح دریا سپری می کنند...
"استنلی" زنی جوان نامزد خود "کریگ" را ترک و به همراه "پیتر" همسر خواهر خود "روی"می گریزد.آنها ازدواج کرده و در بالتیمور مستقر می شوند."استنلی" در نهایت "پیتر" را مجبور به خودکشی می کند.پس از این اتفاق به خانه بازمی گردد اما متوجه می شود خواهر و نامزد سابقش عاشق یکدیگر شده و قصد ازدواج دارند...
شریدان وایتساید در راه رفتن به خانه یک خانواده برجسته در اوهایو بر روی یخ لیز خورده و به زمین می افتد.دکتر به دلیل شکستگی پا او را محدود می کند.او شروع به مداخله در کار همه اعضای خانه می کند اما متوجه می شود که پایش هیچ مشکلی ندارد.او به پزشکش روشه می دهد اما صاحب خانه متوجه حقیقت می شود و...
"جک" صادق و درستکار و "دیان" دغل باز و دروغگو ،برادران "اولری" هستند که در شیکاگو به قدرت رسیده و در نهایت تبدیل به رقبای هم می شوند...
"اسکار جفی" کارگردان کارکشتهی «تئاتر برادوی» که دوران سختی را در حرفه خود می گذراند، تلاش می کند معشوقه سابق خو، که اکنون در هالیوود به موفقیت های زیادی دست پیدا کرده را متقاعد کند تا حرفه اش را از نابودی نجات دهد...