یک پزشک انگلیسی به یک رقاص جوان علاقه مند شده و از او دعوت می کند با هم زندگی کنند.او به عنوان دوست و مربی او کار کرده و بوسیله ارتباطاتش آن زن و دوستش با تعدادی از اعضای حزب محافظه کار آشنا می شوند.در نهایت وقتی یک رابطه مخفی آشکار می شود رسوایی بزرگی به بار می آید و...
با دوبله فارسی
یک پسر بچه انگلیسی بنام «جیمز گراهام» (کریستین بیل) که در دوران جنگ جهانی دوم به همراه خانواده اش در شانگ های زندگی می کرده، توسط ژاپنی ها به اسارت گرفته شده است...
با زیرنویس چسبیده
اوايل قرن بيستم. «کارن دينسن» (اسرتيپ) که از محدوديت هاي اجتماعي به تنگ آمده، با «بارون برور بليکس» (براندائر) ازدواج مي کند. اين دو قرار است دانمار را به مقصد يک مزرعه ي دام پروري در آفريقاي شرقي ترک کنند. چندي بعد در راه سفر به نايروبي و ملحق شدن به «بارون»، «کارن» با ماجراجويي انگليسي به نام «دنيس فينچ هاتن» (ردفورد) آشنا مي شود...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
جنگ جهانى دوم، سال ۱۹۴۴، « ژنرال دوایت د. آیزنهاور » تصمیمى حیاتى میگیرد که نیروهاى متفقین در ششم ژوئن به اروپا حمله کنند ...
"تونی" خلبان موفق هواپیماهای جنگنده در دوران جنگ جهانی دوم با دختر خانواده ای ثروتمند و صاحب قدرت که در کار طراحی هواپیما نیز دستی دارند ازدواج می کند.فیلم اقدامات آنها برای شکستن دیوار صوتی و تنش بین پدر و دختر را دنبال می کند...
« بوريس لرمونتوف » ( والبروك ) مدير موفق برنامه هاى نمايشى با « جوليان كراستر » ( گورينگ ) آهنگساز با استعداد در باله ى جديدى به نام « كفشهاى قرمز » هم كارى مى كند . در اين نمايش بالرين جوان اما خوش آتيه ، « ويكتوريا » ( شيرر ) ، نقش اصلى را اجرا مى كند . « جوليان » و « ويكتوريا » دل باخته ى يك ديگر مى شوند و « لرمونتوف » دچار حسادت مى شود... شر
"استفان" و "دالی" با هم جر و بحث کوچکی کرده و "استفان" از خواهرش "آنا کارنینا" درخواست می کند تا به مسکو آمده و اختلاف آنها را رفع کند.همراه "آنا" در قطار "کنتس ورونسکی" است که با پسرش "کلنل ورونسکی" که در نگاه اول عاشق "آنا" شده دیدار کرده و...
یک سارق عاشق دختر خلیفه بغداد می شود. خلیفه دخترش را به کسی می دهد که کمیابترین گنجینه را برایش بیاورد. او وارد سفری جادویی می شود که برای ناشناخته است. از طرفی با خواستگار دیگری، شاهزادی مغول باید مبازه کند...
« هرى فاورشام » ( کلمنتس ) از ادامه ى سنت خانواده و پیوستن به ارتش امتناع مىورزد و خواهان آرامش و ازدواج با « اتنه باروز » ( دوپرز ) است. اما سرانجام براى اثبات شهامتش به تنهایى عازم مصر مىشود ، در خطوط دشمن رخنه مىکند و دوستانش را از مخمصه و مرگ نجات مىدهد.