دهه ي 1950. «نورويل بارنز» (رابينز) مرد کندذهني اهل ايندياناست که با کوشش و تقلا، کاري در شرکت بزرگ هادساکر گير مي آورد. او پس از خودکشي رئيس شرکت با توطئه ي مشاور شرکت، «سيدني ج. ماسبرگر» (نيومن) به مقام رياست مي رسد. اما، برخلاف انتظار «ماسبرگر»، محصول جديد پيشنهادي «بارنز» - هولاهوپ - يکي از موفق ترين و پرفروش ترين محصولات شرکت از آب درمي آيد.
زندگی یک زوج ثروتمند نیویورکی توسط مرد سیاه پوست مرموزی که مشخص می شود آن چیزی نیست که ادعا می کند دچار مشکلات زیادی می شود و...
«زليگ» (آلن) چهره ي جنجال برانگيز دوره ي بحران اقتصادي آمريکاست که قابليتش براي همسان شدن با هر کسي که در جوارش قرار مي گيرد، دنيا را مبهوت مي کند. قابليتي که ناشي از ميل او به پذيرفته شدن در جامعه است، ميل به حل شدن در ميان جمع، ميلي که باعث مي شود او مثل آفتاب پرست تغيير ظاهر دهد...
کارگزار بازيگري به نام «مايکل دورسي» (هافمن) به او مي گويد که به خاطر رفتارش، هيچ کس استخدامش نخواهد کرد. «مايکل» نيز براي اين که ثابت کند کارگزارش اشتباه مي کند، تصميم مي گيرد با پوشيدن لباس زنان و تغيير نامش به «دوروتي مايکلز» نقش مديره ي بيمارستان را در يک مجموعه ي تلويزيوني به عهده بگيرد.
در سپتامبر سال 1973،"چارلز هورمن" روزنامه نگار آمریکایی به همراه دوست خود "تری سیمون" به شیلی سفر می کند تا با همسرش "بث" ملاقات کرده و او را به نیویورک بازگرداند.اما او با کوتایی نظامی که توسط دولت آمریکا حمایت می شود روبرو شده و توسط نیروهای نظامی دستگیر می شود و...
با زیرنویس چسبیده
شيکاگو، «کالوين جارت» (ساترلند)، همسرش، «بت» (تايلرمور) و پسر جوان شان (کانراد) «هاتن»)، سعي مي کنند تا پس از حادثه ي مرگ ناگهاني پسر بزرگ خانواده - «باک» (دوبلر) - و خودکشي ناموفق «کانراد» که خود را در مرگ او مقصر مي داند، دوباره ي زندگي عادي را از سر بگيرند.
این فیلم که بر اساس رمانی از دن ویکفیلد می باشد دربارهی مردی مطلقه است که عاشق می شود، اما به هیچ طریقی نمی تواند همسر سابق خود را فراموش کند. این اتفاق بر روی زندگی عاشقانه اش تاثیر می گذارد و...