«مايکل مايرز» بيست سال پيش گزارش قتل هايش را براي روزنامه ها مي نوشته است. يکي از آن گزارش ها مربوط به قتل زني بوده به نام «لوري استرود» (کورتيس) که در يک حادثه ي اتومبيل جان باخته؛ اما دراصل او نمرده بلکه براي اين که خود را از «مايکل» دور نگه دارد، صحنه ي دروغين کشته شدن خودش را ترتيب داده و بعد نامش را هم تغيير داده....
انتي کات، تعطيلات عيد شکرگزاري، سال 1973. «پل هود» (مگواير) پسرک شانزده ساله ي خانواده اي مرفه، دبيرستان را رها مي کند و براي گذراندن تعطيلات به خانه مي آيد؛ ولي با در نظر گرفتن تنش حاکم بر خانه و ميل و علاقه ي شديدش در به دست آوردن دل «کيسي» (هولمز) – دختري اهل منهتن – همان بهتر که در دبيرستان باقي مي ماند.
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
دو بچه به نام هاي «جودي» (دانست) و «پيتر» (پيرس) بازي سحرآميزي را در خانه اي متروکه پيدا مي کنند و مشغول بازي مي شوند. ناگهان «آلن» (ويليامز)؛ مرد بالغي که وقتي دوازده ساله بوده اين باي را کرده و از آن موقع تا به حال در آن گير کرده است، از داخل آن بيرون مي آيد. تنها اميد رهايي «آلن» اين است که بتواند بازي را تمام کند.
داستان در مورد مادری تنها است که سعی دارد در سخت ترین شرایط پسرش را بزرگ کند. زمانی که مشخص می شود پسر او یک نابغه است، او تمام تلاشش را می کند تا همه جور امکانات را برای پیشرفت در اختیارش قرار دهد...