با زیرنویس چسبیده
"الیزابت" و "سایمون" هنگامی که "سایمون" برای لحظه ای می میرد و سپس به زندگی باز می گردد، دو ماه است که عاشق هم هستند. "سایمون" نمی خواهد آزمایشات دیگری دهد اما آنها با احتمال مرگش روبرو هستند. آنها در نهایت به دوستان نزدیک خود "جروم" و جودیت" که هر دو روحانی هستند، در مورد این اتفاق می گویند و...
سال 1938،یکی از مستعمرات آفریقایی فرانسه."لوسین کوردیر" پلیس دهکده ای است که دارای ساکنان سیاه پوست و اندکی سفید است.او یک بازنده بوده و همه حتی همسرش او را تحقیر می کنند.او هیچگاه کسی را دستگیر نکرده اما یک روز تبدیل به فرشته مرگ می شود و...
"سرگرد فاستر"، افسری آمریکایی که توسط خاطرات جنگِ بزرگ تسخیر شده است، مامور محافظت از گروهی باستان شناس در محل حفاری می شود. "مارکو" که برای فرار از زندان به گروه ملحق شده، واحد "فاستر" را تشکیل می دهند. او دستور اشغال دهکده ای را می دهد که باستان شناسان تصور می کنند قبرستانی مقدس برای عربها است و...
پاريس، سال 1942. «روبر کلاين» (دلون)، دلال عتيقه، از پيدا کردن يک روزنامه ي عبري زبان در صندوق پستي اش يکه مي خورد و برآشفته از اين که اين ماجرا باعث جلب توجه پليس مي شود؛ پي مي برد که «روبر کلاين» ديگري نيز وجود دارد که احتمالا يهودي است و اکنون ناپديد شده است.
پس از تلاش نافرجام براي ترور «دوگل» در اوت سال 1962، گروه OAS با مشکلات قابل توجهي رو به رو مي شود و بسياري از رؤساي آن شناسايي مي شوند. رئيس جديد گروه، «سرهنگ رودن» (پورتر) تصميم مي گيرد تا آدم کشي حرفه اي را که هيچ ارتباطي با گروه ندارد اجير کند؛ مردي انگليسي با اسم رمز «شغال» (فاکس)...
با زیرنویس چسبیده
فیلمرداری "میتوانم پاملا را معرفی کنم" شروع می شود. این داستان عاشقی و فرار زنی انگلیسی با پدر زن فرانسوی خود است که به طور موازی در فیلمبرداری نیز نشان داده می شود...
با زیرنویس چسبیده
«کوری» (دلون) پس از پنج سال حبس از زندان آزاد می شود. کمی بعد او با «ووگل» (ولونته)، خلافکار فراری، و «ژانسن» (مونتان)، پلیس سابق الکلی و تیراندازی چابک دست هم راه می شود. آنان با موفقیت چهار میلیون دلار جواهرات باارزش را از محل نمایش شان می دزدند و در این جا متوجه می شوند که مال خرشان معامله را برهم زده است...
«ژنه ويو» (دونوو) و «گي» (کاستل نوئوو) دل باخته ي يک ديگر هستند. «گي» به خدمت سربازي احضار مي شود و از شربورگ مي رود. «ژنه ويو» نيز که متوجه بارداري خود شده با تاجر الماسي به نام «رولان» (ميشل) ازدواج مي کند...
در شهری ساحلی،"هلن" که به فروش اشیا عتیقه مشغول است به همراه پسر خوانده اش "برنارد" که به تازگی از ارتش بازگشته زندگی می کند.یکی از معشوقهای قدیمی او "آلفونسو" به همراه برادر زاده اش به دیدن آنها می آیند و...