دو خواهر ، که نمی توانند تفاوت بیشتری با یکدیگر داشته باشند ، پس از مرگ مادر مجبور می شوند به محله دوران کودکی خود بازگردند تا گذشته او و حقیقت تکان دهنده در مورد هویت او را کشف کنند.
"لتی دوبش" یک دزد و کلاهبردار است که همیشه زندگی اش خطرناک و لبه تیغ بوده است، اما خودش این سبک زندگی را دوست دارد. او از زندان آزاد میشود اما همچنان میخواهد به کارش ادامه بدهد تا اینکه با قاتلی برخورد میکند که برای کُشتن یک نفر استخدام شده است. "لتی" و قاتل وارد رابطه ای پرتنش می شود و...
یک زن جوان باید خود و دوستانش را از دست یک شیطان باستانی نجات دهد. این موجود که در زبان عامیانه بعنوان "بختک" شناخته میشود، قربانیان اش را از طریق «فلج خواب» از پا در می آورد...
« ترس از مردگان متحرک Fear the Walking Dead» در واقع اسپین آف سریال «مردگان متحرک The Walking Dead» می باشد که قصد دارد تا داستان روزهای نخست بروز بحران بشریت و آلوده شدن مردم به ویروسی که آنان را تبدیل به زامبی کرده را به تصویر بکشد و...
سریال حول دو دزد بانک به نام های سِث گکو و برادر وحشی و غیر قابل پیش بینی اش ریچی گِکو میگذشت.پس از آخرین دزدی که این دو از بانکی داشتند و افراد زیادی کُشته شدند، FBI دو رنجر تگزاسی به نام های اِرل مک گرو و فردی گونزالز را مأمور دستگیری آنها کرد. اما آنها با فرار از مرز به سمت مکزیک میروند و داخل کلوپی غیرعادی میشوند. کلوپی از خون آشام ها که آنها را گروگان میگیرند. دو برادر مجبور میشوند که از آخر شب تا پاسی از صبح مبارزه کنند تا زنده از کلوپ خارج شوند.
چهار دوست از منطقه فقیر نشین شهر زمانی که دو تن از آنان درگیر خلاف می شوند و دوتای دیگر بعنوان پلیس مخفی مشغول به کار می شوند، از هم جدا می افتند...
با زیرنویس چسبیده
کاتالیا هنگامی که سن کمی داشت پدر و مادرش در یک حمله ی خشونت بار به خانه اشان در کلمبیا کشته می شوند و او نزد عمویش بزرگ می شود. عموی کاتالیا به او یاد می دهد که چگونه یک آدمکش سنگدل و بدون ترحم باشد.حالا دخترک کوچک تبدیل به زنی مزدور و آدمکش می شود که در ازای دریافت پول افراد را می کشد. در آخرین ماموریتش او به سرنخی می رسد که میتواند او را به کسی که دستور قتل پدر و مادرش را داده برساند و به این وسیله انتقامی که سال ها منتظر گرفتنش بود را بگیرد
"چه ریورا" در منطقه ای از سانفرانسیسکو بزرگ شده که زنده ماندن در آن بسیار سخت است. او به سختی کار می کند تا زندگی اش را به درستی بسازد و به تنها دلخوشی خود یعنی پسرش "جس"، زندگی خوبی بدهد. اما وقتی حقیقتی در مورد پسرش کشف می کند همه چیز تغییر می کند...
Michael Westen (جاسوس!) وسط یک عملیات توی نیجریه، حکم سوختگیش رو دریافت میکنه! «به عنوان جاسوس وقتی میسوزی، نه پولی داری، نه کاری، نه سابقهی کار، هرجایی ولت کنند مجبوری همونجا بمونی. روی هرکسی که هنوز باهات صحبت میکنه حساب میکنی. خلاصه تا وقتی نفهمی که چه کسی تو رو سوزنده هیچ جا نمیری.» مایکل رو وسط Miami ولش میکنند. زادگاهش، جایی که مادرش و برادرش زندگی میکنند. تمام تلاشش اینه که بفهمه کی حکم سوختگیش رو داده. این وسط برای اینکه زندگیش بگذره با کمک دو نفر از دوستانش عملا نقش Private detective رو هم بازی میکنه. روایت قصه، اول شخص هست. خود مایکل قصه رو روایت میکنه...