مردی که احیتاج به پول دارد می پذیرد خود را به جای شخصی که وجود خارجی ندارد جا بزند،کسی که برای نشان دادن اعتراض خود دست به خودکشی زده است...
"هیلدی جانسون" که از "والتر برنز" جدا شده به دفترش می رود تا به او بگویید که با شخص دیگری نامزد کرده و روز بعد ازدواج می کنند، اما "والتر" اجازه نمی دهد این اتفاق بیافتد و...
با زیرنویس چسبیده
گروهى از سیاستمداران نابکار، روستایى ساده لوحی به نام «جفرسن اسمیت» را انتخاب میکنند تا جاى سناتورى را که به تازگى درگذشته است بگیرد...
مردی از یک خانواده ثروتمند با زنی خوش اخلاق، اما از خانواده ای کاملا غیرعادی نامزد می شود و ماجراهایی پیش می آید که...
"جانی کیس" عاشق دختر یک میلیونر می شود.وقتی خانواده او به جز "لیندا" و "ند" از او می خواند برای خود کسب و کاری خوبی راه اندازی کند او تصمیم می گیرد سالهای ابتدای زندگی اش را در تعطیلات بگذراند...
"هیزل فلگ" اخباری دریافت می کند مبنی بر اینکه خبر مرگ او بر اثر مسمویت رادیوم یک تشخیص اشتباه بوده است. او خوشحال است چون با پولی که کارخانه در اختیارش قرار داده به نیویورک سفر می کند. اما با پیدا شدن خبرنگاری با نام "والی کوک" رویاهای او رنگ می بازند و...
"استلا مارتین" زنی از طبقه کارگر، با "استفن دالاس" ثروتمند ازدواج کرده و صاحب دختری به نام "لورل" می شوند. اما خواسته های پی در پی "استفن" از "استلا" منتهی به جدایی آنها می شود. "استفن" بعدها ازدواج کرده و "لورل" تبدیل به همه چیز زندگی "استلا" می شود و...
با زیرنویس چسبیده
« آقاى ديدز » ( كوپر ) ، مرد سادهاى اهل شهرى كوچك ، ميليونها دلار به ارث مىبرد و تصميم مىگيرد پولش را به نيازمندان ببخشد. وقتى به نيويورك مىرود ، عده اى انگل گردش را مىگيرند ، و زنى روزنامهنگار ( آرتور ) دربارهى او گزارشهايى مسخره چاپ مىكند...