یک جایزه بگیر که مدت زیادی است تلاش می کند قاتلی را تسلیم عدالت کند در میانه راه مجبور می شود کمک دو غریبه را بپذیرد و...
با زیرنویس چسبیده
در سال ۱۹۲۷، «دان لاکوود» و «لینا لامونت» یک زوج مشهور هنری هستند. اما لینا عشق روی صحنه را با عشق واقعی اشتباه می گیرد. دان همراه شریک قدیمی خود «کاسمو»، تلاش زیادی کرده تا به جایی که امروز در آن قرار دارد برسد. دان آهنگ های زیبایی را در جدیدترین فیلم خود و لینا می خواند. اما با وجود تلاش های بسیار لینا، باز هم صدای کس دیگری را روی او می گذارند. «کتی سلدن» به عنوان یک بازیگر بلندپرواز وارد صحنه می شود و دان حین کار با او در فیلم، عاشق او می شود...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
يك فدراسيون سياره اى ، نمايندهاى به نام « كلاتو » ( رنى ) را همراه با روبات بزرگى به نام « گورت » به زمين مى فرستد تا به مردم زمين درباره ى آزمايشهاى هسته اى ويرانگرشان هشدار دهند . سربازى امريكايى به وحشت مى افتد و به سوى « كلاتو » شليك مى كند . اما « كلاتو » مانع از آن مى شود كه « گورت » زمين را نابود كند...
« لين مك آدام » ( استوارت ) در پى قاتل پدرش وارد داجسيتى مى شود . خيلى زود او و قاتل پدرش ، « داچ هنرى براون » ( مكنالى ) در يك مسابقه ى تيراندازى كه جايزه ى اولش يك تفنگ وينچستر 73 است ، رقابت تنگاتنگى پيدا مى كنند .
با دوبله فارسی
هفتیرکش بدنام "جیمی رینگو" به شهری وارد می شود تا عشق واقعی اش را که نمی خواهد او را ببیند، پیدا کند. او به دنبال دردسر نیست اما دردسر او را همیشه پیدا می کند و...
با زیرنویس چسبیده
"کلنل فرانک سویج" کنترل واحد بمب افکنی را به دست می گیرد که روحیه خود را از دست داده اند. او تلاش می کند آنها را نظم داده و راهی میدان نبرد کند...
"نیک گرکاس" با خوشحالی و هدایایی برای پدر و مادر خود و جیبی پر از پول برای شروع یک کار و ازدواج با دوست دخترش "پولی فابر" به خانه بازمی گردد. ناگهان او متوجه می شود پدرش که یک راننده کامیون است هر دو پاهایش را از دست داده و...
در برلین، یک کاپیتان ارتش بین یک خواننده سابق نازی و زنی عضور کنگره آمریکا که در مورد او تحقیق می کند گرفتار شده است و...
"آنتونی جان" بازیگری است که زندگی اش به شدت تحت تاثیر شخصیت هایی که بازی می کند قرار دارد. دلیل جدایی همسرش "بریتا" نیز همین مساله است، اما او هنوز "آنتونی" را دوست داشته و با او کار می کند. وقتی او می پذیرد در "اتلو" بازی کند، با گذشت هر روز ذهن او بیشتر درگیر نقشش می شود و...
"نیک بیانکو" هنگام سرقت جواهرات دستگیر می شود و برخلاف اصرار دادستان،از لو دادن همدستانش امتناع کرده و به زندان می رود.وقتی متوجه می شود همسر افسرده اش دست به خودکشی زده دوستان قدیمی اش را لو داده و عفو مشروط می گیرد.او دوباره ازدواج کرده،کار جدیدی پیدا می کند و یک زندگی شاد را آغاز می کند...