"کیچی ناکاجیما" کارخانه دار ژاپنی است که دچار ترس زیادی از جنگ هسته ای می شود. این اتفاق موجب تاثیر گذاشتن بر روی زندگی و خانواده اش می شود...
تاکزو با نزدیکترین دوستش ماتاهاچی دهکده خود را ترک میکنند تا به ارتشی که برای جنگ رهسپار شده بپیوندند. بعد از اینکه در جنگ شکست میخورند، در خانه بیوه زنی به دنبال پناهگاه میگردند. بیوه زن (اوکو) ماتاهاچی را که نامزدیش را با اوتسو فراموش کرده اغوا میکند. ماتاهاچی به همراه زن و دخترش(آکمی) راهی کیوتو میشوند و تاکزو به روستایش بر میگردد. خانواده ماتاهاچی حرفهای تاکزو را باور نمیکنند …