بیمو، کارمند دولت، به همراه همسر باردارش سریاتون، به روستایی دورافتاده در بورنئو میرود و پس از ورودشان، اتفاقات عجیبی در روستا رخ میدهد.
تروریسمی خونبار، واگنهای قطار سانگکارا را به ترتیب مورد حمله قرار داد و جان مسافران را در معرض خطر مرگ و زندگی قرار داد.