این فیلم ، پرتره روانشناختی دقیق و عمیقی از بودنی، افسری از سازمان اطلاعات، ارائه میدهد. بودنی به مدت بیست سال، کارول وویتیلا (که بعدها پاپ ژان پل دوم شد) را تحت نظر داشته است.
مکس، مردی زن باز و دروغگو، با آنا، زنی جوان و زیبا، آشنا میشود. آنا او را با خواهر بزرگترش، جولیا، که روی صندلی چرخدار است، معرفی میکند. با وجود اینکه مکس یک مرد بدبین است، جولیا به او جذب میشود. آنها شروع به ملاقات با یکدیگر میکنند و به زودی متوجه میشوند که عاشق هم هستند...