آنا پس از، از دست دادن دوستش، ایزی، به گربهای که با هم نگهداری میکردند، علاقهمند میشود. اما پس از گاز گرفته شدن توسط گربه، تغییرات عجیبی در او رخ میدهد.
این برنامه سامانتا فینک را دنبال میکند که پس از یک شکست عمومی شرمآور و تماشایی، مجبور میشود با مادر خود به خانه برگردد تا هوشیار شده و از زندان رفتن رهایی یابد.