رویای دیگو این است که دستاوردهای بازی های ویدیویی خود را به کاوش های زندگی واقعی تبدیل کند. او کودکی خلاق و کنجکاو، مخترع و رهبر گروه دوستانش است. دیگو تابستان را با دوستانش در کمپی که توسط پومپیلیو کالدرون، یک کاشف عجیب و غریب و مشهور اداره می شود، سپری خواهد کرد. در آنجا مدالیونی پیدا می کنند که متعلق به پولا، مادربزرگ دیگو بود.
هنگامی که یک هکر شروع به انتشار اسرار دانش آموزان دبیرستان می کند، "سوفیا" دانش آموزی تیز بین اما گوشه گیر، به دنبال پرده برداری از هویت این هکر است ...