پس از یک جدایی دردناک، یک وکیل جوان با حمایت بی دریغ بهترین دوستانش، ابتدا وارد دنیای گیج کننده دوستیابی مدرن می شود.
به عنوان یک داوطلب در بنیاد بی اوغلو، زینب یک معلم ایده آل است. این واقعیت که زینپ با همه متفاوت است، اونور، وارث خانواده بی اوغلو را تحت تاثیر قرار می دهد و این دو در نهایت ازدواج می کنند. زمان تمام رازهای خانواده بی اوغلو را نشان خواهد داد، زینب و اونور باید برای عشق خود در این خانه که تبدیل به قفس طلایی می شود بجنگند.
این در مورد دیدار مجدد 3 خواهر و برادر است که پس از مرگ پدرشان زندگی متفاوتی را تجربه می کنند. این سه برادر بعد از مرگ پدرشان باید دور هم جمع شوند. و مبارزه برای زندگی سه برادر آغاز می شود.
1963، شهروندان یونانی و ترک قبرس در کنار هم و بدون هیچ مشکلی با آرامش زندگی می کنند. خانواده مرفه درلی با خوشبختی زندگی می کردند و تجارت بسیار موفقی در این جزیره داشتند. سپس یک روز، خانواده آنها به همراه سایر خانواده های ترک مورد حمله قرار گرفتند، در آنچه امروز به عنوان "کریسمس خونین" شناخته می شود. بسیاری از اعضای بسیاری از خانوادهها از هم پاشیده شدهاند، بسیاری از خانهها و روستاهای خود آواره شدهاند و در جستجوی پناهندگی در هر کجا هستند. رهبر خانواده درلی، کمال؛ رهبر هزاران ترکی می شود که در جاده به دنبال پناه هستند. آنکارا یک بازپرس مخفی را به جزیره می فرستد که به شهر لفکوشا می رسد و مسیر تاریخ را تغییر می دهد. او تبدیل به قهرمان مخفی جزیره می شود که تنها با نام "آنکارالی" شناخته می شود، او نیز اکنون به طور موقت از نامزدش جدا شده است، پس از ورود او، خانواده کوچک آنها با خانواده درلی در هم می آمیزد.
ادا ییلدیز که چاره ای جز ادامه ی تحصیل نداره و با وجود تمام مشکلات مادی به تحصیلاتش ادامه میده، از طرف یک شرکت بزرگ بورس ادامه تحصیل در خارج از کشور دریافت میکنه و با ذوق و شوق فراوانی تحصیلش در خارج رو شروع میکنه ولی بورس تحصیلی از طرف شرکت قطع میشه. بعدها ادا متوجه میشه که کسی که بورس رو قطع کرده سرکان بولات، مدیرعامل شرکته و با عصبانیت میره که ازش حساب پس بگیره. در مقابل سرکان بولات پیشنهاد خیلی جالبی به ادا میده…
فضیلت خانوم زنی هست که تمام عمر آرزوی ثروتمند شدن داشته، و دخترانش را تنها وسیله برای رسیدن به این آرزو میبیند، فضیلت خانوم، تلافی خشم و نفرت اش را نسبت به زندگی، و حساب کتاب خود را با گذشته اش، و وقوع آرزوهایش را به وسیله ی دخترانش و سوء استفاده از کاخ با احتشام خانواده ی “اگه من” جامه ی عمل میپوشاند…
خلاصه داستان : کورت سعید پسر بزرگ یه خانواده ترک اهل کریمه (مرز روسیه و اوکراین) است . او که از بچگی عاشق باباشه مثل باباش یکی از بهترین افسرهای ارتش تزار شده . و وقتی زمانش برسه هم طبق اون چیزی که بهش گفتن با یک دختر ترک ازدواج خواهد کرد . شورا هم دختر یه خانواده اصالتا روسه و به خاطر مریضی لاعلاج پدرش ناراحته . به همراه خواهرش والنتینا پدرش رو برای مداوا به پتروگراد (سنت پترزبورگ) میبرن . وقتی میرسن به پتروگراد مهمان پترو دوست قدیمی کورت سعید و خانوادش میشن . پترو به خاطر یه اشتباه با دستور کورت سعید مجبور به ترک منصبش شده و به خاطر همین کینه به دل میگیره و مخفیانه برای کورت سعید نقشه میریزه . کورت سعید و شورا ابتدا در یک مراسم رقص باله همدیگرو میبینن ولی به طور رسمی وقتی برای یک دعوت به یک مهمانی میرن اونجا با هم آشنا میشن و شعله های عشقشون هم از همونجا شعله ور میشه .