این سریال در مورد داستان تأثیرگذار انتقام دو خانواده است. در پی آمادگی فرید و هانده برای ازدواجی که مورد حمایت خانواده هاشون هست، همه چیز به یکباره زیر و رو میشود. یک روز اسب فرید بیمار میشود و مجبور میشود زودتر به مزرعه برگردد، وقتی برمیگردد هانده و یامان، پسر تیمارگر را در حال بوسیدن میبیند. درست بعد از این اتفاق عایشه را میبیند و به او پیشنهادی میدهد…
یکی از بزرگترین و عمیق ترین سوالات انسان ها اینه که آیا انسان میتونه سرنویشتشو تغییر بده؟ مهدی و زینب که زمان بچگی ضربه های زیادی خوردن و با سختی های زیادی زندگیشونو سپری کردن و با وجود گذشت سالیان دراز هنوز هم زخم های کودکیشون التیام پیدا نکرده. … زینب دانشجوی رشته حقوق است که بین دو زندگی متفاوت گیر کرده. سالهاست که تلاش می کنه تعادل بین دو طرف حفظ شود ، زینب همیشه دنبال این سواله که او واقعاً کیه و از چه خانواده ایه. این تنها سؤالی است که زینب نمی تونه پاسخی براش پیدا کنه. مهدی مردی شجاع ، ایثارگر و در عین حال تنهاست که اول از همه مسئولیت خانوادش و بعد از اون مردم محله خود را به عهده می گیره. این مهربانی اون باعث میشه محبت همه به او جلب بشه. مهدی سعی میکنه با گرفتن انتقام پدرش خلاء درونش رو پر کنه.