هیم که نگران شهرت خود است، شیفت های مدیر کافه ای را که به طور تصادفی مجروح می کند پوشش می دهد تا تصویر شاهزاده خانم خود را حفظ کند. اما این کافه موضوعی خاص دارد - مدرسه خصوصی. برای اجرای بهترین بازی دختر مدرسه ای باریستا، او توسط زیباترین دختر آنجا، میتسوکی، آموزش خواهد دید. تحت هدایت او، احساسات هیمه شروع به جوشیدن می کند، اما فقط یک مشکل وجود دارد - میتسوکی نمی تواند او را تحمل کند!
بالاخره بعد از سالها عشق ورزیدن یک طرفه، «نائویا موکای» با دوست دوران کودکیاش یعنی «ساکی ساکی» قرار میگذارد. با این وجود، در همان حین که خود را پایبند به این عشق میداند از سمت فردی دیگر یک اعتراف عشقی دریافت میکند و...
درحالی که نیمهشب مشغول قدمزنی بود صدایی اسرارآمیز توجه او را به خود جلب میکند و به سوی صدا روانه میشود. «آی اوتو»، دختری 14 ساله با دنبال کردنِ صدا یه تخممرغ پیدا میکنه. صدای موردنظر با لفظی مجابکننده خطاب به «آی» میگوید: «اگر خواهان تغییر آینده هستی، فقط کافیه همین الان تصمیم بگیری. حالا، به خودت باور داشته باش و اون تخممرغ رو بشکن.»