در بحران میانسالی، یک معمار زندگی دوگانه ای را به عنوان یک رویکرد تازه آغاز می کند در حالی که اعضای خانواده او زندگی بحران زده خود را دارند.
داستان این سریال، از سریال Osasis اقتباس شده است. دختری که مادرش او را نمیخواهد و اسمش را گجه(شب) میگذارد، به دور از محبت و بدون داشتن تعریفی از دوست داشتن بزرگ میشود و سرنوشت او را با خانواده ی اردم روبرو میکند که درست در نقطه ی مقابل او هستند و سرشار از محبت و عشق هستند. تحمل این شرایط نا آشنا برای گجه بسیار سخت است و از طرفی هزاران مشکل دیگر هم دست از سرش برنمیدارند…
دویگو و بهادر در شرکتی کار میکنند که بدهیهایی که بانکها به دلایل متفاوت نمیتوانند آنها را پیگیری کنند را میخرند، و به هر قیمتی شده این بدهی ها رو از بدهکارها دریافت میکنند. زندگی دویگو و بهادر بعد از آشنایی با جرن تغییر میکند…
ناظم (فیاض دومان) از طریق یک سایت دوست یابی با دختری به اسم نهیر (بیران داملا ییلماز) آشنا میشه. وقتی نهیر عکس خودشو میفرسته و ناظم میبینه دختر خیلی خوشگلیه و از اون جوون تره، بخاطر رد زخمی که رو صورتش بود از فرستادن عکس خودش امتناع میکنه ولی بخاطر اصرار های نهیر و ترس از دست دادنش، عکس طارق که یه جوون خوشتیپ و چشم چرون بود و از دنیای رنگارنگ استانبول به سدسازی (محل کار ناظم) تبعید شده بود رو براش فرستاد. نهیر هم از طارق خوشش میاد و یهویی پامیشه و به سد سازی میاد و کارها از کنترل خارج میشه…