زینب، مانند هزاران دختر جوان، یک پدیده شبکه های اجتماعی است و آرزوی رهایی از زندگی فقیرانه خود را دارد. اما در حالی که او برای این کار تلاش می کند، پدرش را نیز "مادر" می کند. چون یک مرد بزرگ 45 ساله احساسات و هوش یک بچه 5 ساله را دارد. کدیر یک مرد بچه کامل است که ماشین اسباب بازیش در دست است، شوخی های کودکانه اش و آشتی آنها. او افتاد ... همه را بخوانید
افسون در روستایی در غازی عینتاب بعنوان متخصص پوست کار میکنه و همراه پدرش تو یه خونه باغ شاد و خوشبخت زندگی میکنه تا این که از مادرش پروین که 21 سال پیش اونا رو ترک کرده و دیگه هم خبری ازش نشده خبری میرسه. پروین که یه جراح معروف زیبایی در استانبوله، پسری به نام امیر رو به عنوان راننده اش دنبال دخترش میفرسته تا برای آخرین بار اونو ببینه. ولی وقتی به استانبول میره میبینه اینا همش دروغه ولی بعد از ماجراهایی اونجا موندگار میشه و زندگیش به کل عوض میشه…
علیرضا یه راننده تاکسیه و تمام خرج و مخارج زندگی اش رو از همین راه بدست میاره. هالیده هم دکتره و یک دوست پسر زورگو و پولدار داره که برای رسیدن به هالیده هرکاری میکنه. یک شب ..
عارف و زکریا دو رقیب کبابی در یک کوچه هستن.با اومدن دو ایتالیایی به نام های زولا و چاوی به محله ،زندگی عارف و زکریا زیر و رو میشه. چاوی با عکسی قدیمی در دستش به محله اومده و شروع به گشتن دنبال پدرش میکنه. زکریا و عارف بخاطر این بچه که بعد از سالها سر و کلش پیدا شده نگران میشن. این دو رقیب همیشگی مجبور به همکاری با هم دیگه میشن. در بین تموم این اتفاقا زولا عاشق خوشگلترین دختر محله آزرا میشه؛ در حالی که آزرا با پسر عارف یعنی احمد یه عشق پنهونی رو داره تجربه میکنه. رقابت،عشق،راز ها،تعقیب و گریز؛ ببینیم همه اینها توی این محله کوچیک جا میشه؟
مردی که در جنگ جهانی دوم در قلب سفارت بریتانیا در آنکارا به عنوان پیشخدمت کار می کند، جاسوس می شود و شروع به افشای اسناد و اطلاعات مخفی انگلیس به آلمان هیتلر می کند...