یک دختر کوچک هشت ساله استثنایی است که بر خلاف همسالانش بسیار متواضع و درخشان از جهان اطراف او است. هنگامی که عمه اش، که از زمان تولد مراقب او بوده است، او را ترک می کند، Öykü مجبور می شود که پدرش Demir را پیدا کند. متأسفانه دمیر، یک متهم غیرمسئول و کلاهبردار که در یک یتیم خانه بزرگ شده است، روزی که Öykü دمیر را پیدا میکند, دمیر دستگیر می شود و ….
دنیز یک دختر جذاب و باهوشه. در دانشگاه با یه موسیقیدان به اسم هاکان آشنا میشه و در نگاه اول عاشق هم میشن و ازدواج میکنن و صاحب دختری به اسم اجه میشن، ولی بعدش هاکان شروع به کتک کاری میکنه و مدام دنیز رو میزنه. یک روز داد و فریاد های خونه اش با صدای شلیک بریده میشه و دنیز به اتهام قتل شوهرش راهی زندان میشه. در زندان تا به خودش میاد میبینه بین دو دسته ی دشمن قرار گرفته که هرکدوم برای افزایش قدرت خودشون میخوان دنیز رو به سمت خودشون بکشن ولی دنیز فقط به فکر دخترشه و میخواد بدون دردسر و جرم این دوره رو بگذرونه تا هرچه زودتر به اون برسه…
کسی که سنگینی زندگی و محبت دو فرزند رو در قلب خود حمل میکند. داستان مادری که علیرغم فقر و مبارزه با زندگی میتونه بچه هاش رو بخندونه و خودش رو در مقابل سختی های زندگی سپر کنه تا بتونه مراقب بچه هاش باشه…
“حکایت ما” قصه ی زندگی یه دختر به اسم فیلیزه که تو یکی از محله های پایین شهر با خونوادش زندگی میکنه و یه جورایی انگار نقش مادر خونواده رو داره و از وقتی مادرشون ولشون کرده و رفته از خواهر و برادراش مراقبت میکنه. با اینکه پدرش یه دائم الخمره و همیشه مسته بدون این که از زندگیش خسته شه به خونوادش رسیدگی میکنه. یهو یه پسر خوشتیپ به اسم باریش وارد زندگی فیلیز میشه.
عثمان شاءشماز که در یکی از محله های متوسط استانبول زندگی میکنه ، کارآفرینی کوچیک است و در حالیکه از یک طرف مشغول فروختن اجناسی که از شرق دور آورده ، هست از طرف دیگر هم در تلاشه تا برای اجناس منفجره ای که اختراع و حق ثبتش متعلق به خودش است ، سرمایه گذار پیدا کرده و پولدار بشه . عثمان که بخاطر اثبات کردن خودش به بابای دختری که دوستش داره وارد ماجراهای مختلفی میشه ، در کنار خودش بزرگترین دستیارانش که شامل دست راستیش ارکان و دختر دوست خانوادگیشون ، سونگول است رو داره . عثمان در این راه سخت اما جذاب ، اینو میفهمه که اساسا پولدار شدن زیاد هم در دوردست نیست …
گونش سی و پنج ساله است. سه بچه داره . اهل ازمیر است گونش معلم ادبیات است گونش با شخصیتی که اختلاف نظر هفده سالگی دارد آشنا میشود . دخترهای دوقلویش نازلی ، سلین و با دختر کوچیکش پری که دو سال از آنها کوچکتر هست به تفاهم میرسد سپس هالوک مرت اوغلو که اهل استانبول است برای یک کاری در مقابل گونش قرار میگیرد، هالوک و گونش عاشق همدیگه میشوند . پیشنهاد ازدواج دادن هالوک در یک زمان کوتاه گونش را غرق خواهد میکند . گونش میخواد پیشنهاد ازدواج رو قبول کنه اما این وسط یه مشکل کوچیکی است و اونم اینکه دختران گونش از وجود هالوک خبر ندارند یکی از دوقلو ها نازلی با این ازدواج مخالفت میکند سلین هم این ازدواج رو هم برای مامانش و خودش فرصت خوبی میدونه و قبول میکنه و کوچکترین دخترش پری هم میگه انتخاب خوشحال کننده مامانش ، اون رو هم خوشحال میکنه با وجود همه مشکلاتی که نازلی بار می آورد هیچ چیزی هالوک رو بیخیال گونش نمی کند . گونش و دخترهاش مثل بمب وسط زندگی خانواده مرت اوغلو میشوند . خانواده مرت اوغلو به اندازه ای که از بیرون …
زینب که با پشت سر گذاشتن دوستانش ، همه فامیلاش و زندگیش به دنبال عشقش ارتان به آمریکا فرار کرده ، به همراه نا امیدی ها و یک بچه به ترکیه برمیگرده . از طرف دیگر هم وقت اون رسیده که فاتح که برای تحصیل به آمریکا رفته بود با نا امیدی به ترکیه و به کنار خانوادش برگرده . این داستان این دو نفر رو با دو زندگی متفاوت در راه بازگشت به خانه کنار هم میاره و …
عمر دمیر در اداره پلیس وان مشغول خدمت است . لطیفه دختری با اعتماد به نفس است که روی پای خودش ایستاده و به پول پدرش دل نبسته . لطیفه که در رم زندگی میکند و طراح جوهرات است برای جشن تولدش به استانبول میاد . در یک شب دختری که عمر قرار است با آن ازدواج کند به همراه پدر لطیفه در یک ماشین کشته پیدا میشوند.و این جنایت بزرگ پلی میشه برای ارتباط عمر و لطیفه . از یک طرف لطیفه توسط یک عده دزد و تبهکار که ادعا میکنن پدر لطیفه الماس های اونا رو دزدیده تهدید میشود از طرف دیگر عمر به دنبال پیدا کردن دلیل قتل نامزدش است …
ملک( طوبا بویوکستان) یک زن زیبا و جوان که دارای یک زندگی شاد با شوهر دوست داشتنی اش به همراه دو فرزند است. او دارای یک مغازه شیرینی فروشی است و تمام طول روز به طبخ کیک های خوشمزه می پردازد. از سوی دیگر شوهرش علی (ایکر آکسوم) در دانشگاه به عنوان یک معلم تاریخ کار می کند. یک روز، زندگی ایده آل آنها وارونه می شود. هنگامی که آنها در حال جشن خرید خانه هستند…