یک پسر جوان می خواهد یک بازیکن حرفه ای Beyblade شود. او برای رسیدن به این هدف، قصد دارد به برج ایکس، جایی که بازیکنان حرفه ای جمع می شوند، برود.
آکیرا تندو با سه سال حضور در شرکت از جهنم، از نظر روحی و جسمی به سر می برد. همه در سن بیست و چهار سالگی. حتی دوستش از حسابداری، سائوری، نمیخواهد با او کاری داشته باشد. سپس، درست زمانی که زندگی شروع به یک ناامیدی بزرگ می کند، این اتفاق می افتد. آخرالزمان زامبی ها در ژاپن فرود می آید! آکیرا که توسط انبوهی از زامبیهای گرسنه احاطه شده است، متوجه میشود که زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد... "صبر کنید، آیا این به این معنی است که دیگر مجبور نیستم سر کار بروم؟" اعتراف کن... به مهمانی می پردازی که انگار... به سواحل ژاپن سفر کن... حالا، آکیرا که دیگر کار کابوس وارش را ندارد، موجو خود را بازگردانده است. اجازه دهید لیست سطلی شروع شود!!
مانگای "کمدی رمانتیک از دیدگاه سگ" بر روی شخصیتی تمرکز دارد که ناگهان یک روز از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که به سگ خانگی همکلاسی باحال و زیبایش کارن اینوکای تبدیل شده است. در حالی که کارن در مدرسه خونسرد و بی بیان است، در خانه به سگ خانگی اش دلبستگی می کند.
با زیرنویس چسبیده
ریوتا میاگی یک نوجوان هفده ساله است که تمام تلاشش را می کند تا آرزوی برادر مرحومش را برآورده کند و به یک ستاره بسکتبال تبدیل شود و ...
هیتوری گوتو، بوچی چان دختری است که آنقدر درون گرا و خجالتی در اطراف مردم است که همیشه صحبت هایش را با آه... آغاز می کرد. گروه چون فکر میکرد این میتواند فرصتی باشد حتی برای کسی که مثل او خجالتی هم بدرخشد. اما از آنجایی که او هیچ دوستی نداشت، در نهایت هر روز شش ساعت به تنهایی گیتار تمرین کرد. او پس از تبدیل شدن به یک نوازنده ماهر گیتار، ویدیوهایی از خود در حال نواختن گیتار را با نام «قهرمان گیتار» در اینترنت آپلود کرد و در مورد اجرا در کنسرت جشنواره فرهنگی مدرسهاش خیالپردازی کرد. اما او نه تنها نتوانست هیچ هم گروهی پیدا کند، قبل از اینکه بداند، او در دبیرستان تحصیل می کرد و هنوز هم نمی توانست یک دوست مجرد پیدا کند! او واقعاً در آستانه تبدیل شدن به یک گروه بسته بود، اما یک روز، نیجیکا ایجیچی، درامر گروه Kessoku Band، به سراغ او رفت. و به همین دلیل، زندگی روزمره او کم کم شروع به تغییر کرد...
مانجی یک شمشیرزن نامیراست که با زندگی ابدی نفرین شده و از مرگ هایی که توی این مدت زمان باعثشون شده خسته شده. اون به غیر از کشتن هیچ استعداد دیگه ای نداره برای همین یه نقشه میچینه که فراپذیریش رو برگردونه: باید ۱۰۰ انسان خبیث رو به ازای هر انسان خوبی که کشته، بکشه. جادوگری که این نفرین رو روی مانجی گذاشته با این نقشه موافقت میکنه و مانجی راهش رو برای کشتن هزار انسان خبیث شروع میکنه و...