انقلاب 1989 رومانی، شهر سیبیو را به صحنه درگیری خونینی بین پلیس و مردم معترض تبدیل میکند. کاپیتان ویورل، در تلاش برای فرار از دست ارتش، به همراه دیگر زندانیان به استخری خالی انداخته میشود.
ویکتور گودئانو، دست راست چائوشسکو، رازی دارد. او همچنین یک مامور KGB است و قبل از اینکه کشف شود باید فرار کند، بنابراین از یک فرصت دیپلماتیک ارزشمند استفاده خواهد کرد.
"رلو" مردی صاحب همسر و دو بچه و همینطور یک زندگی دوگانه است. از دید خانوادهاش او یک راننده تاکسی عالیست، و کسی به او بدگمان نشده که عضو یک دسته گانگستر محلیست. هیچکدام از این دو زندگی جداگانهاش، از وجود دیگری خبر ندارند. اما او مدت زیادی نمیتواند اوضاع را تحت کنترل خود نگه دارد. بعد از کششتن اتفاقی شخصی، میخواهد از آن زندگی مخفی اش بیرون بیاید اما راه برگشتی نمیبیند و...
دو هفته پیش از آزادی،یک زندانی نوجوان متوجه می شود مادرش به خانه بازگشته است.در همین حین او عاشق دانش آموزی که به عنوان کارآموز در ندامتگاه کار می کند می شود و...